کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیرو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پیرو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) peyro[w] ۱. آنکه از پی دیگری میرود.۲. ازپیرونده؛ تابع.
-
پیرو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) piru نوعی سرو کوهی در جنگلهای شمال ایران.
-
پیرو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بیرو› [قدیمی] piru ۱. کیسه.۲. کیسۀ پول.
-
جستوجو در متن
-
متشرع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: متَشرّع] mote(a)šarre' ۱. کسی که معتقد به دین و شریعت باشد؛ پیرو شرع.۲. کسی که پیرو مکتب متشرعه است.
-
متبع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] mottabe' تابع؛ پیرو.
-
پس رو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) pasro[w] پسرونده؛ پیرو.
-
شعوبی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به شعوبیَّة) [عربی: شعوبیّ] šo'ubi پیرو شعوبیه.
-
سپس رو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] sepasro[w] پیرو؛ پسرو.
-
صهیونیست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [مٲخوذ از فرانسوی: sioniste] se(a)hyunist پیرو صهیونیسم.
-
بابی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به باب) [عربی. فارسی] bābi پیرو فرقۀ بابیه.
-
بلشویک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: bolchevique] (سیاسی) belše(o)vik طرفدار و پیرو بلشویسم
-
بهایی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به بها [= بهاءالله]، لقب میرزاحسینعلی نوری) [عربی. فارسی] bahāy(')i پیرو فرقۀ بهائیت.
-
کلیمی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی، منسوب به کلیم) [عربی. فارسی] kalimi پیرو حضرت موسی؛ یهودی.
-
ماتریالیست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [فرانسوی: matérialiste] (فلسفه) māteryālist هوادار یا پیرو ماتریالیسم.