کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیرا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پیرا
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ پیراستن) ‹پیرای› pirā ۱. = پیراستن۲. پیراینده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): بوستانپیرا، پوستپیرا، ناخنپیرا.
-
واژههای مشابه
-
بستان پیرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) ‹بوستانپیرا› [قدیمی] bostānpirā باغبان؛ کسی که گلها و درختان باغ را پیرایش میدهد.
-
باغ پیرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [قدیمی] bāqpirā بوستانپیرا؛ باغبان؛ آنکه گلها و درختان باغ را پیراید.
-
گل پیرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) golpirā کسی که کارش پیرایش دادن و تربیت کردن گل است؛ باغبان؛ گلکار.
-
پوست پیرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) ‹پوستپیرای› [قدیمی] pustpirā کسی که پوست حیوانات را پاک میکند و پرداخت میدهد؛ دباغ؛ آشگر.
-
پوستین پیرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) ‹پوستینپیرای› [قدیمی] pustinpirā پوستیندوز؛ واتگر.
-
ناخن پیرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [قدیمی] nāxonpirā ۱. آلتی که با آن ناخن را کوتاه کنند؛ ناخنگیر.۲. کسی که ناخنهای دستوپای دیگران را میچیند و صاف میکند.
-
پیش پیرا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) ‹پیشپیرای، پیشپیراینده› [قدیمی] pišpirā آنکه سرگذشتها و داستانهای پیشینیان را بپیراید و نظموترتیب دهد: ◻︎ کجا پیشپیرای پیر کهن / غلط رانده بود از درستی سخن (نظامی۵: ۱۰۱۵).
-
چمن پیرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) ‹چمنپیرای› [قدیمی] čamanpirā ۱. پیرایندۀ چمن؛ پیرایشدهندۀ چمن.۲. باغبان.
-
جستوجو در متن
-
بوستان بان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹بستانبان› [قدیمی] bustānbān نگهبان بوستان؛ باغبان؛ بوستانپیرا؛ بستانپیرا؛ بستانآرا.
-
پوست گر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] pustgar پوستپیرا؛ دباغ.
-
پوست پیرایی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] pustpirāy(')i شغل و عمل پوستپیرا؛ دباغی؛ آشگری.
-
دباغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] dabbāq کسی که پیشهاش پاک کردن و پرداخت دادن پوست حیوانات است؛ پوستپیرا.