کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیدا کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
یافت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [قدیمی] yāft ۱. یافتن؛ پیدا کردن.۲. دریافتن؛ حس کردن.〈 یافت شدن: (مصدر لازم) پیدا شدن.
-
ارتیاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'ertiyāb شک کردن؛ در شک افتادن؛ شک پیدا کردن.
-
گرویدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] geravidan ایمان آوردن؛ باور کردن؛ به کسی یا چیزی عقیده پیدا کردن.
-
جستن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) jostan ۱. جستجو کردن؛ جوییدن.۲. پیدا کردن؛ یافتن.
-
یافتن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹یابیدن› yāftan ۱. پیدا کردن.۲. بهدست آوردن؛ حاصل کردن.
-
بازکشیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] bāzke(a)šidan ۱. اجتناب کردن.۲. (مصدر متعدی) پَهن کردن؛ گستردن.۳. دوام پیدا کردن.
-
تطرق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tatarroq راه یافتن؛ راه پیدا کردن بهسوی چیزی یا کسی.
-
درآمیختن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) dar[']āmixtan ۱. مخلوط کردن؛ درهم ساختن.۲. (مصدر لازم) مخلوط شدن؛ آمیزش پیدا کردن.
-
انثلام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] (شیمی) [قدیمی] 'enselām رخنهدار شدن؛ رخنه پیدا کردن.
-
تمیز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tamayyoz جدا شدن؛ فرق و جدایی پیدا کردن.
-
پیله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (پزشکی) pile چرک و ورم که در پای دندان پیدا شود؛ آبسه.〈 پیله کردن: (مصدر لازم) (پزشکی) ورم کردن لثه؛ چرک و ورم کردن پای دندان.
-
تحدید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tahdid ۱. حد و کرانۀ چیزی را پیدا کردن؛ حدواندازه قرار دادن؛ حدواندازه معیّن کردن برای چیزی.۲. حدود زمینی را معیّن کردن.
-
ابانت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ابانة] ‹ابانه› [قدیمی] 'ebānat ۱. آشکار کردن؛ واضح ساختن؛ هویدا ساختن.۲. جدا کردن.۳. پیدا شدن؛ آشکار شدن.
-
وی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] vey ۱. مقدار؛ اندازه.۲. افزایش چیزی به چند برابر: ده وی (= ده برابر).〈 وی کردن: (مصدر لازم) [قدیمی] افزایش پیدا کردن.
-
تغضن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] taqazzon چینوچروک پیدا کردن پوست بدن یا جامه.