کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیاپی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پیاپی
فرهنگ فارسی عمید
(قید، صفت) pe(a)yāpey پیدرپی؛ پشتِ سر ِهم؛ دنبال ِهم.
-
جستوجو در متن
-
تواتر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tavātor پیدرپی شدن؛ پشتسرهم آمدن؛ پیاپی رسیدن؛ پیاپی بودن.
-
کرة بعداخری
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی] [قدیمی] karratanba'da'oxrā دفعهای بعد از دفعۀ دیگر؛ یکبار پس از بار دیگر؛ پیاپی.
-
متوالی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: متَوالی] mote(a)vāli پیاپی؛ پشتسرهم.
-
تق تق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت) ‹تغتغ، تاغتاغ، تاغتوغ، تراغتروغ› taqtaq صدای به هم خوردن پیاپی دو چیز.
-
علی التوالی
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی] [قدیمی] 'alattavāli پیاپی؛ پیدرپی؛ درپی هم.
-
پی درپی
فرهنگ فارسی عمید
(قید، صفت) peydarpey پیاپی؛ پشتسرهم؛ یکیپسازدیگری.
-
شریدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) ‹شاریدن› [عامیانه] šor[r]idan ریختن پیاپی آب از بالا به پایین.
-
تتابع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tatābo' پیاپی شدن؛ در پی هم قرار گرفتن.
-
درنگادرنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت) [قدیمی] da(e)rangāda(e)rang صدای پیاپی درنگ. = دَرنگ
-
یک روند
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عامیانه] yekravand پیاپی و پشتسرهم.
-
انتیاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'entiyāb ۱. پیاپی آمدن؛ پیدرپی رسیدن.۲. پیاپی آمدن کاری یا پیشامدی.
-
شرشر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت) [عامیانه] šoršor ۱. صدای فروریختن پیاپی آب و مانند آن.۲. (قید) به طور پیاپی و مستمر: شرشر عرق از صورتش میریخت.
-
ورزش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) varzeš ۱. کار پیاپی.۲. پیاپی کردن کاری برای تمرین و عادت.۳. حرکت دادن پیاپی اعضای بدن برای تقویت اعصاب و عضلات؛ هرگونه عمل و حرکتی که برای تقویت اعضا و به منظور حفظ تندرستی بهتنهایی یا دستهجمعی انجام داده میشود.