کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیامبری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
برانگیختن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) bar[']angixtan ۱. برانگیزانیدن؛ تحریک کردن.۲. ایجاد کردن؛ پدید آوردن.۳. بلند کردن؛ بیرون آوردن.۴. به پیامبری مبعوث کردن.۵. [قدیمی] زنده کردن مردگان در روز رستاخیز.۶. [قدیمی] تازاندن؛ به حرکت سریع واداشتن: اسب را برانگیخت.
-
رسالت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: رسالة و رَسالة، جمع: رسائل و رسالات] resālat ۱. پیامبری؛ نبوّت.۲. (اسم) [قدیمی] پیام کتبی؛ نامه؛ نوشته.۳. (اسم) دین؛ مذهب.۴. (اسم) [قدیمی] کتاب، یا کتاب کوچک.۵. [قدیمی] پیغام رساندن.
-
پیغمبر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) peyqāmbar ۱. هر شخصی که خداوند او را با الهام، وحی، و یا بهواسطۀ فرشته خبر دهد و اوامر خود را به او برساند و یا او را برای راهنمایی خلق به راه راست مبعوث کند؛ پیغامبر؛ پیامبر؛ پیمبر.۲. آنکه پیغامی از طرف کسی برای دیگری ببرد. &Delta...