کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیاله و پاتیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پیاله پیما
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [یونانی. فارسی] piyālepeymā ۱. آنکه با پیاله باده بخورد.۲. بادهنوش؛ شرابخور؛ پیالهکش.
-
پیاله دار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [یونانی. فارسی] [قدیمی، مجاز] piyāledār دارای پیاله؛ ساقی؛ بادهنوش؛ بادهپیما.
-
پیاله داران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [یونانی. فارسی، جمعِ پیالهدار] (زیستشناسی) piyāledārān تیرهای از دولپهایهای بیگلبرگ که میوۀ آنها در پیالهای که از به هم پیوستن برگهای گل تشکیل میشود قرار میگیرد.
-
پیاله دست
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [یونانی. فارسی] piyāledast آنکه پیالۀ شراب در دست دارد؛ پیالهبهدست: ◻︎ از بادۀ عشق، مست میباش / وز داغ، پیالهدست میباش (؟: لغتنامه: پیالهدست).
-
پیاله فروشی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [یونانی. فارسی] piyāleforuši ۱. عمل پیالهفروش؛ فروش نوشیدنیهای الکلی.۲. (اسم) مکانی که در آن نوشیدنیهای الکلی میفروشند.
-
پیاله کش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [یونانی. فارسی] [قدیمی، مجاز] piyālekeš پیالهپیما؛ بادهنوش؛ شرابخوار.
-
پیاله گردان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [یونانی. فارسی] [قدیمی] piyālegardān کسی که پیاله را به گردش درآورد؛ آنکه در مجلس بزم به همۀ حاضران جام باده میدهد؛ ساقی.
-
پیاله نوش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [یونانی. فارسی] [قدیمی، مجاز] piyālenuš بادهنوش؛ شرابخوار.
-
ته پیاله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. یونانی] tahpiyāle اندکی شراب که در ته جام باقی مانده باشد.
-
هم پیاله
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. یونانی] [عامیانه] hampiyāle ۱. کسی که با دیگری شراب میخورد.۲. دو تن که با هم شراب بخورند.