کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیاز نرگس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
په پیاز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پیهپیاز› [قدیمی] pehpiyāz نوعی اشکنه که با پیه یا روغن، آب، و پیاز درست کنند: ◻︎ ای دریغا گر بدی پیه و پیاز / پهپیازی کردمی گر نان بدی (مولوی: لغتنامه: پهپیاز).
-
پیه پیاز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] pihpiyāz = پهپیاز
-
جستوجو در متن
-
نرگس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: narkis] narges ۱. (زیستشناسی) گلی سفید، کوچک، و خوشبو با کاسهای در وسط، برگهای سبز و دراز که پیاز آن کاشته میشود؛ نرجس.۲. [قدیمی، مجاز] چشم معشوق: ◻︎ شب از نرگسش قطره چندی چکید / سحر دیده بر کرد و عالم بدید (سعدی۱: ۹۴).〈 نرگس ...
-
سوخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] sux ۱. پیاز.۲. پیازی که زیر زمین در ریشۀ گیاه تشکیل میشود و اگر آن را سال دیگر زیر خاک کنند گیاه از آن میروید، مثل پیاز نرگس و برخی گیاهان دیگر: ◻︎ من نیابم نان خشک و سوخ شب / تو همه حلوا کنی در شب طلب (کسائی: لغتنامه:...