کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیازی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پیازی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به پیاز) piyāzi ۱. آلوده به پیاز یا بوی پیاز.۲. به رنگ پوست پیاز.
-
واژههای مشابه
-
پوست پیازی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به پوستپیاز) puspiyāzi ۱. مانند پوست پیاز.۲. به رنگ پوست پیاز.۳. [مجاز] نازک: کاغذ پوستپیازی.۴. [مجاز] تودرتو؛ لادرلا.
-
جستوجو در متن
-
په پیاز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پیهپیاز› [قدیمی] pehpiyāz نوعی اشکنه که با پیه یا روغن، آب، و پیاز درست کنند: ◻︎ ای دریغا گر بدی پیه و پیاز / پهپیازی کردمی گر نان بدی (مولوی: لغتنامه: پهپیاز).
-
سوخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] sux ۱. پیاز.۲. پیازی که زیر زمین در ریشۀ گیاه تشکیل میشود و اگر آن را سال دیگر زیر خاک کنند گیاه از آن میروید، مثل پیاز نرگس و برخی گیاهان دیگر: ◻︎ من نیابم نان خشک و سوخ شب / تو همه حلوا کنی در شب طلب (کسائی: لغتنامه:...
-
لعل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: لال] la'l ۱. (زمینشناسی) نوعی سنگ قیمتی از ترکیبات آلومینیوم به رنگ سرخ، مانند یاقوت.۲. [قدیمی، مجاز] لب معشوق.〈 لعل آبدار: [قدیمی، مجاز] لعل شفاف و درخشان.〈 لعل بدخش: (زمینشناسی) [قدیمی] لعلی که از معاد...