کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پِچْ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پچ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مخففِ پوچ] [قدیمی] poč = پوچ
-
پچ پچ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت) [قدیمی] pečpeč ۱. صدا و آواز دو تن که آهسته با یکدیگر سخن گویند.۲. سخن زیر لب و آهسته.۳. ‹پژپژ› آهنگ یا لفظی که شبان با آن بز را پیش خود بخواند و نوازش کند: ◻︎ سخن شیرین از زُفت نیاید بر / بز به پچپچ بر، هرگز نشود فربه (رودکی: صحاحالفرس:...
-
واژههای همآوا
-
پچ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مخففِ پوچ] [قدیمی] poč = پوچ
-
جستوجو در متن
-
فچفچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹فجفجه› [قدیمی] fočfoče سخنی که بر سر زبانها افتاده و مردم آهسته و بیخ گوشی به یکدیگر بگویند؛ پچپچه؛ پچپچ.
-
پچپچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pečpeče سخنی که در افواه بیفتد و مردم آهسته و بیخگوشی به یکدیگر بگویند؛ پچپچ.
-
چکاچک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چکچک› [قدیمی] čokāčok ۱. سخن یا خبری که بر سر زبانها افتد و مردم به همدیگر بگویند؛ خبری که شایع شود و هر کس به دیگری بگوید: ◻︎ چکاچک شد این راز اندر میان / که گردیده بد شاه با رومیان (زجاجی: رشیدی: چکاچک).۲. (اسم صوت) صدای عدهای از مردم که ...