کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پِرِسکاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پرس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] pars ۱. پرده.۲. پوشش؛ حجاب.
-
پرس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: presse] peres ۱. دستگاه فشار که در کارخانههای صنعتی به کار میرود.۲. عمل وارد کردن فشار زیاد به چیزی.
-
پرس
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ پرسیدن) pors ۱. = پرسیدن۲. پرسنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): بازپرس.٣. (اسم مصدر) پرسش.
-
پرس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از فرانسوی: portion] pors مقدار معینی غذا که در مهمانخانه یا رستوران برای مشتری سرو میشود.
-
کاری
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به کار) [پهلوی: kārīk] kāri ١. کسی که زیاد کار میکند یا خوب از عهدۀ کاری برمیآید؛ کارکن؛ فعّال.٢. [مجاز] مؤثر؛ اثرگذار: تیر کاری، زخم کاری.٣. [قدیمی، مجاز] جنگجو؛ دلیر و جنگاور.۴. [قدیمی، مجاز] نیکو؛ خوب.
-
پرس پرسان
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [قدیمی] porsporsān = پرسان 〈 پرسانپرسان: ◻︎ پرسپرسان میکشیدش تا به صدر / گفت گنجی یافتم آخر به صبر (مولوی: ۳۸).
-
آب کاری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) 'ābkāri ۱. شغل و عمل آبکار.۲. آب دادن فلزات.۳. (اسم) محلی که در آن آبکاری میکنند.
-
اصل کاری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی) [عامیانه] 'aslekāri ۱. = اصل 〈 اصل کار۲. (صفت نسبی) اصلی.
-
اضافه کاری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حاصل مصدر) [عربی. فارسی] [عامیانه] 'ezāfekāri ۱. کار کردن کارمند یا کارگر بیش از چند ساعتی که برای کار در روز معین شده.۲. (اسم) پولی که بابت این کار اضافی به کارمند یا کارگر داده میشود.
-
آینه کاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) 'āy[e]nekāri زینت دادن سقف یا دیوارهای داخل ساختمان با چسباندن قطعههای کوچک آیینه به شکلهای هندسی.
-
برنج کاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) berenjkāri کاشتن برنج؛ عمل نشا کردن برنج؛ شالیکاری.
-
کاشی کاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) kāšikāri ۱. نصب کردن آجر کاشی در ساختمانها؛ شغل و عمل کاشیکار.۲. ویژگی بنایی که در آن کاشی نصب شده.
-
کشت کاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] keštkāri زراعت.
-
گاورسه کاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] gāvarsekāri ریزهکاری در زرگری بهخصوص بر روی انگشتر: ◻︎ تاج گل را کز زرش گاورسهکاری کردهاند/ شبنمش آویزهای درّ و گوهر میکند (سلمان ساوجی: ۹۱).
-
گچ کاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) gačkāri ۱. شغل و حرفۀ گچکار.۲. (صفت) خانهای که با گچ سفید کرده باشند.