کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پُل 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] pa(e)l پاشنۀ پا: ◻︎ همیشه کفش و پلش را کفیده ببینم من / به جای کفش و پلش دل کفیده بایستی (معروفی: شاعران بیدیوان: ۱۴۴).
-
پل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: puhl] pol ۱. طاقی که با آجر، چوب، یا فلز بر روی رودخانه، دره، خیابان، و امثال آن درست کنند تا بتوان از روی آن عبور کرد؛ پول؛ خدک.۲. (ورزش) در کُشتی، وضع و حالتی از بدن که کشتیگیر سر و کف پاهای خود را روی زمین بگذارد و سینه و شکم را بال...
-
جستوجو در متن
-
خدک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] xadak = پُل
-
جسر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] jesr پُل.
-
قنطره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: قنطرَة، جمع: قَناطِر] [قدیمی] qantare پل.
-
بنکن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] bonkan = پلکش
-
بنگن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] bangan = پلکش
-
کتر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] katar = پلکش
-
کراز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹گراز› [قدیمی] korāz =پلکش
-
چینود
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: činvat] ‹چینوت، چینودپل، چنودپل، چینور، چنیور، جنیور، خنیور، خینور› [قدیمی] činavad در آیین زردشتی، پلی بر روی دوزخ که روان مردگان از آن میگذرد؛ پل صراط: ◻︎ سیهروی خیزد ز جرم و گناه / سوی چینودپل نباشدْش راه (اسدی: ۱۳۹).
-
خرپا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) xarpā چوبی کلفت یا میلهای آهنی که بهصورت عمودی زیر چیزی بهخصوص زیر سقف یا زیر پل قرار دهند.
-
سل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] sal ۱. تختهای که روی آب بیندازند و از بالای آن عبور کنند؛ پل چوبی.۲. قایق؛ کشتی.
-
آرشیتکت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: architecte] 'āršitekt شاخهای از مهندسی که به طراحی و ساخت بناها، جادهها، پلها، و تونلها میپردازد؛ مهندسی ساختمان؛ مهندسی عمران.
-
کوزبند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (کشاورزی) kuzband شیوهای در زراعت که بذر را روی پل میکارند تا هنگام آب دادن، آب روی آن را فرانگیرد و فقط به ریشه و پایین ساقه برسد.