کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پُرمایه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پرمایه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) pormāye ۱. دارای مادۀ اصلی بسیار؛ دارای مایۀ بسیار؛ مایهدار.۲. [مجاز] غنی.۳. [مجاز] صاحب علم و خرد بسیار؛ بسیاردانا.۴. [قدیمی، مجاز] شریف؛ بزرگوار.۵. [قدیمی، مجاز] پربها؛ هرچیز گرانمایه.۶. [قدیمی، مجاز] ثروتمند.۷. [قدیمی] مادهگاوی که شیر بسی...
-
واژههای همآوا
-
پرمایه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) pormāye ۱. دارای مادۀ اصلی بسیار؛ دارای مایۀ بسیار؛ مایهدار.۲. [مجاز] غنی.۳. [مجاز] صاحب علم و خرد بسیار؛ بسیاردانا.۴. [قدیمی، مجاز] شریف؛ بزرگوار.۵. [قدیمی، مجاز] پربها؛ هرچیز گرانمایه.۶. [قدیمی، مجاز] ثروتمند.۷. [قدیمی] مادهگاوی که شیر بسی...
-
جستوجو در متن
-
پرمایون
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] pormāyun = پرمایه
-
گران پایه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] gerānpāye بلندمرتبه؛ عالیرتبه؛ عالیمقام: ◻︎ ازایشان هرآن کس که پرمایه بود / به گنج و به مردی گرانپایه بود (فردوسی: ۷/۱۳۳).
-
کم مایه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) kammāye ۱. کسی که سرمایۀ اندک دارد.۲. [مجاز] آنکه علم و اطلاع کافی ندارد.۳. [مقابلِ پرمایه] آنچه مادۀ اصلیش کم باشد: چای کممایه.
-
پرمنش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] pormaneš ۱. متکبر؛ خودپسند؛ مغرور.۲. پرخرد.۳. پرمایه و ارجمند: ◻︎ بیاموخت فرهنگ و شد پرمنش / برآمد از انگاره و سرزنش (فردوسی: ۵/۴۹۵ حاشیه).
-
شارسان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شارستان› [قدیمی] šār[e]sān شهرستان: ◻︎ برآورد پرمایه ده شارسان / شد آن شارسانها کنون خارسان (فردوسی۲: ۱۹۰۸)، ◻︎ یکی شارسانی برآورد شاه / پر از برزن و کوی و بازارگاه (فردوسی۵/۵ حاشیه).