کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پَهَن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پهن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: pahan] pahn ۱. پخش.۲. عریض؛ پُرپَهنا.۳. گسترده.〈 پهن کردن: (مصدر متعدی) گستردن فرش بر روی زمین.
-
پهن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pehen سرگین برخی چهارپایان گیاهخوار، مانند گاو، اسب، الاغ، و استر.
-
پت و پهن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) patopahn پهن؛ فراخ؛ عریض.
-
واژههای همآوا
-
پهن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: pahan] pahn ۱. پخش.۲. عریض؛ پُرپَهنا.۳. گسترده.〈 پهن کردن: (مصدر متعدی) گستردن فرش بر روی زمین.
-
پهن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pehen سرگین برخی چهارپایان گیاهخوار، مانند گاو، اسب، الاغ، و استر.
-
جستوجو در متن
-
مسطح
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mosattah ۱. پَهن و هموار؛ چیزی که روی آن پهن و هموار باشد.۲. گسترده و پَهنشده.
-
صفیحه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: صفیحَة] [قدیمی] safihe ۱. شمشیر پهن.۲. سنگ پهن.۳. روی هرچیز پهن.
-
گسترانیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) gostarānide پهنکرده.
-
گسترده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) gostarde پهنشده.
-
سرپهن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) sarpahn هرچه سر آن پهنتر از قسمت پایین باشد؛ دارای سر پهن.
-
گستراننده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) gostarānande پهنکننده.
-
گسترده گوش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] gostardeguš آنکه گوشهای پهن دارد.
-
کالار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) kālār تختهسنگ پهن و نازک.