کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پَرچین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پرچین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] parčin = پرچ
-
پرچین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) parčin ۱. دیواری که از بوتههای خار و شاخههای درخت در گرداگرد باغ یا کشتزار درست کنند.۲. شاخوبرگ درخت و بوتههای خار که بر سر دیوار باغ بهردیف بگذارند تا مانع عبور شود: ◻︎ تا نگار من ز سنبل بر سمن پرچین نهاد / داغ حسرت بر دل صورتگران چین نه...
-
پرچین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) porčin چیزی که چینوشکن بسیار دارد؛ پرپیچوخم؛ پرشکن: ◻︎ آبرویم رفت و زیر آب چشم / روی چون آب است پرچین ای دریغ (خاقانی: ۷۸۰).
-
واژههای همآوا
-
پرچین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] parčin = پرچ
-
پرچین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) parčin ۱. دیواری که از بوتههای خار و شاخههای درخت در گرداگرد باغ یا کشتزار درست کنند.۲. شاخوبرگ درخت و بوتههای خار که بر سر دیوار باغ بهردیف بگذارند تا مانع عبور شود: ◻︎ تا نگار من ز سنبل بر سمن پرچین نهاد / داغ حسرت بر دل صورتگران چین نه...
-
پرچین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) porčin چیزی که چینوشکن بسیار دارد؛ پرپیچوخم؛ پرشکن: ◻︎ آبرویم رفت و زیر آب چشم / روی چون آب است پرچین ای دریغ (خاقانی: ۷۸۰).
-
جستوجو در متن
-
پرنورد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] pornavard پرچین؛ پرشکن.
-
پرشکنج
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹پرشکن› [قدیمی] poršekanj پرچین؛ پرپیچوتاب.
-
پرماز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] pormāz پرچینوشکن؛ ترنجیده.
-
انجوخیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) [قدیمی] 'anjuxide چینوچروک پیداکرده؛ پرچینوچروکشده.
-
پرشکن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹پرشکنج› poršekan چیزی که چینوشکن بسیار دارد؛پرچین؛ پرپیچوخم.
-
پرکوس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹پرکیس› [قدیمی] porkus ۱. پرشکن.۲. پرچینوچروک.
-
آژنگ ناک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'āžangnāk چینخورده؛ چینوچروکدار؛ پرچینوچروک.