کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پول پولی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بی پول
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. یونانی] bipul ۱. [مجاز] تهیدست؛ تنگدست.۲. آنکه پول ندارد.۳. (قید) بدون گرفتن پول؛ مفت.
-
پول پرست
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [یونانی. فارسی] pulparast آنکه در جمع کردن پول حریص باشد؛ پولدوست.
-
پول دار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [یونانی. فارسی] puldār آنکه پول بسیار دارد؛ ثروتمند.
-
پول ساز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [یونانی. فارسی] pulsāz ۱. آنکه از کار یا هنرش پول بسیار بهدست آید.۲. پولسازنده.
-
جستوجو در متن
-
شتل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [؟] ‹شتلی، شت› šatal, šetel پولی که قمارباز پس از بردن پول حریف بهرسم انعام به صاحبخانه یا به دیگران میدهد.
-
پیش بها
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pišbahā پولی که هنگام خریدن چیزی به فروشنده میدهند تا پس از تحویل گرفتن آن باقی پول را بدهند؛ بیعانه.
-
بیعانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، فارسی] bey'āne پولی که خریدار در موقع معامله به فروشنده میدهد تا پس از تحویل گرفتن کالا باقی پول را بدهد؛ سبغانه؛ پیشبها.
-
صراف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] sarrāf ۱. کسی که شغلش دادوستد پول یا عوض کردن پولی با پول دیگر است.۲. [قدیمی] کسی که پول خوب را از بد جدا میکند؛ زرشناس: ◻︎ صراف سخن باش و سخن بیش مگو / چیزی که نپرسند تو از پیش مگو (سعدی: لغتنامه: صراف).
-
بورک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] burak پولی که قمارباز پس از بردن پول حریف بهرسم انعام به دیگران میدهد؛ شتل: ◻︎ ندانم تو از وی چه بردی ولیکن / کنار جهان پرگهر شد ز بورک (اثیرالدین اخسیکتی: مجمعالفرس: بورک).
-
وجه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: وُجوه] vajh ۱. طریقه؛ روش.۲. پول.۳. علت؛ سبب.۴. [قدیمی] روی؛ چهره.۵. [قدیمی] امکان؛ توان.۶. [قدیمی] صفحه.۷. [قدیمی] وجود؛ ذات.〈 وجه معاش: پولی که با آن زندگانی را میگذرانند.
-
سرمایه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) sarmāye ۱. (اقتصاد) پول یا کالایی که اساس کسب و تجارت قرار بدهند.۲. (اقتصاد) پولی که در اصل به بهای چیزی داده شده که هرگاه بیشتر از آن فروخته شود، مبلغ اضافی سود خواهد بود.۳. دارایی و ثروت و آنچه کسی از نقد و جنس دارد.۴. [مجاز] اصل و مایۀ چیزی.
-
حواله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حوالَة] havāle ۱. آنچه به کسی واگذار میشود یا به عهدۀ کسی محول میگردد.۲. پول یا جنسی که به موجب نوشتهای به کسی واگذار میشود تا از فرد دیگری بگیرد؛ برات.〈حواله دادن: (مصدر متعدی)۱. پرداخت پول یا جنسی را بهعهدۀ کسی گذاشتن.۲. نوشت...
-
بانک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: banque] bānk ۱. (بانکداری) بنگاه صرافی شخصی یا دولتی که مردم پولهای خود را در آنجا امانت میگذارند و یا از آن وام میگیرند.۲. از بازیهای ورق.۳. پولی که در بازی بانک در وسط میگذارند.〈 بانک خون: (پزشکی) سردخانۀ مخصوصی که در آن ...
-
سرشکن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) saršekan ۱. آنکه سر کسی را بشکند.۲. چیزی که سر را بشکند.۳. (اسم) [مجاز] طرز تقسیم چیزی میان گروهی که به هرکس حصه و بهرهای برسد.〈 سرشکن کردن: (مصدر متعدی) [مجاز]۱. پولی یا جنسی را میان جماعتی تقسیم کردن که هرکدام حصهای ببرند.۲. پو...