کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پولی پولی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
چراغ اللـه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] čerāqollāh پولی که به درویش یا نقال میدهند؛ پولی که درویش یا نقال معرکهگیر از مردم میگیرد.
-
دینارگان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [یونانی. فارسی] [قدیمی] dinārgān دیناری؛ پولی.
-
وجه الضمان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (حقوق) vajhozzamān پولی که با آن ضمانت میکنند.
-
بدهی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) bedehi پولی که باید به دیگری پرداخت شود؛ قرض.
-
شندرغاز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چندغاز› [عامیانه] šenderqāz پولی اندک و ناچیز.
-
مالیات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مالیّات، جمعِ مالیَّة] (اقتصاد) māliyāt پولی که دولت از اشخاص و مؤسسات میگیرد.
-
دست مایه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مجاز] dastmāye پولی که با آن کسب و تجارت کنند؛ سرمایه.
-
پیش قسط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] pišqest قسمت اول از پولی که باید بهاقساط داده شود.
-
حق السکوت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] haqqossokut پولی که کسی برای فاش نکردن سرّی از دیگری میگیرد.
-
سبغانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مصحفِ بیعانه] sabqāne پولی که پیش از کار کردن به مزدور بدهند؛ بیعانه.
-
دستمزد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) dastmozd پولی که در ازای کاری به کسی بدهند؛ مزد کار؛ اجرت.
-
علی الحساب
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی] 'alalhesāb بنابر حساب؛ دریافت یا پرداخت پولی پیش از موعد پرداخت.
-
جرینگی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه] jeringi ۱. نقد.۲. (قید) پولی که نقداً به کسی داده شود.
-
سربها
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی، مجاز] sarbahā پولی که برای واخریدن جان خود یا دیگری بدهند؛ خونبها؛ فدیه.
-
حواله کرد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت مفعولی) [عربی. فارسی] (بانکداری) havālekard پولی که پرداخت آن به دیگری واگذار میشود.