کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پوش پر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
پلنگینه پوش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] palanginepuš کسی که جامه از پوست پلنگ یا مانند آن بر تن کند.
-
زین پوش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) zinpuš پوشاکی که بر روی زین اسب بکشند.
-
ژنده پوش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) žendepuš ۱. کسی که لباس کهنه و پاره بر تن داشته باشد؛ کهنهپوش.۲. [قدیمی] خرقهپوش.
-
زره پوش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) zerehpuš ۱. زرهپوشیده؛ کسی که زره بر تن کرده؛ زرهدار.۲. (صفت) (نظامی) وسیلۀ نقلیهای که از صفحههای محکم فلزی پوشیده شده و گلوله به آن اثر نمیکند.
-
شب پوش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] šabpuš ۱. جامهای که شب و هنگام خواب بر تن میکنند؛ دستمال یا روسری که شب هنگام خواب بر سر میبندند.۲. شبکلاه: ◻︎ ز مستی باز کرده بند کرته / ز شوخی کج نهاده طرف شبپوش (سنائی۲: ۴۲۳).
-
سیاه پوش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) siyāhpuš ۱. کسی که جامۀ سیاه به تن داشته باشد.۲. [مجاز] ماتمزده؛ ماتمدار؛ عزادار.۳. (اسم، صفت) [مجاز] شبگرد؛ عسس.
-
مرقع پوش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] moraqqa'puš ۱. کسی که مرقع بر تن میکند.۲. [مجاز] درویش؛ صوفی.
-
جرم پوش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] jormpuš آنکه جرم و گناه را میبخشد؛ خطاپوش.
-
پیرایه پوش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] pirayepuš آنکه پیرایه پوشد؛ آنکه خود را با پیرایه و زیور بیاراید: ◻︎ که گر راز این گوش پیرایهپوش / به گوش آورم کآورد کس به گوش (نظامی۶: ۱۰۳۹).
-
چکمه پوش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [ترکی. فارسی] čakmepuš ۱. ویژگی کسی که چکمه بپوشد.۲. [مجاز] نظامی.
-
شیک پوش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [فرانسوی. فارسی] šikpuš ویژگی کسی که همواره لباس مرتب و خوشدوخت میپوشد.
-
خوش پوش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) xošpuš ویژگی کسی که لباس خوب و خوشدوخت میپوشد.
-
سایه پوش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) sāyepuš = سایهبان
-
صوف پوش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [قدیمی] sufpuš کسی که جامۀ پشمی بر تن میکند؛ پشمینهپوش.