کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پوشاک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پوشاک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pušāk هرچیز پوشیدنی؛ لباس؛ جامه.
-
جستوجو در متن
-
برهنگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) bera(e)hnegi لختی؛ لخت بودن؛ بیپوشاک بودن.
-
کسوت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: کسوة] kesvat لباس؛ جامه؛ پوشاک.
-
لباس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: البسه] lebās پوشاک؛ تنپوش؛ جامه.
-
لبس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] lebs جامه؛ پوشیدنی؛ پوشاک.
-
جندر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] jandar جامه؛ رخت؛ پوشیدنی؛ پوشاک.
-
ملبس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مَلبس، جمع: ملابس] [قدیمی] malbas پوشیدنی؛ جامۀ پوشیدنی؛ پوشاک.
-
سربال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: شلوار، جمع: سَرابیل] [قدیمی] serbāl پیراهن؛ جامه؛ پوشاک.
-
جل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: جلّ، جمع: اَجلال] jol[l] ۱. پوشاک چهارپایان؛ پالان.۲. پارچه، گستردنی، پوشاک، و امثال آنها که فرسوده باشد.۳. پوشش.
-
ملبوس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] malbus ۱. [مجاز] پوشیدهشده.۲. پوشیدنی؛ جامه؛ پوشاک.
-
شنل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [روسی] šenel پوشاک گشاد بیآستین که بر روی لباس به دوش میاندازند.
-
اشکاف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [روسی] 'eškāf قفسهای دردار داخل دیوار، برای قرار دادن ظرف، پوشاک، کتاب، یا چیزهای دیگر در آن.
-
آمادگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (نظامی) 'āmādgāh اداره یا محلی که آنچه برای ارتش از خواربار و پوشاک لازم است در آنجا آماده و فراهم میکنند.
-
ثوب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] so[w]b جامه؛ لباس؛ پوشاک.〈 ثوب مشطب: [قدیمی] جامۀ خطدار.