کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پوشاندن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پوشاندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹پوشانیدن› pušāndan ۱. جامه به تن کسی کردن.۲. در پرده کردن؛ پنهان ساختن.۳. پردهپوشی کردن.۴. روپوش روی چیزی کشیدن.
-
جستوجو در متن
-
ستر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] satr پوشاندن؛ پنهان کردن؛ پوشاندن چیزی.
-
کفن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] kafn ۱. پوشاندن.۲. پوشاندن مرده با کفن.
-
تغمد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] taqammod ۱. فروپوشیدن؛ پوشاندن.۲. پوشاندن عیب و گناه و جز آن.۳. پر کردن ظرف.
-
اغشا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: اغشاء] [قدیمی] 'eqšā پوشاندن؛ فروپوشانیدن.
-
تسلیح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] taslih سلاح دادن؛ سلاح پوشاندن؛ مسلح ساختن.
-
تکفین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] takfin مردهای را کفن کردن؛ کفن پوشاندن به مرده.
-
روبنده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) ‹رویوانه، روبند› rubande پارچهای مستطیلشکل برای پوشاندن صورت؛ نقاب؛ روبند.
-
تدثر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tadassor ۱. خود را با لباس پوشاندن.۲. لباس را به خود پیچیدن.
-
تلبیس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] talbis ۱. پوشاندن.۲. پنهان داشتن مکر و عیب خود از مردم.۳. فریب و خدعه به کار بردن.۴. چیزی را برخلاف آنچه هست به مردم وانمود کردن؛ پوشاندن حقیقت امری؛ پنهان کردن حقیقت.
-
غفران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] qofrān پوشاندن و آمرزیدن گناه؛ چشم پوشیدن و درگذشتن از گناه کسی؛ آمرزش.
-
موزاییک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: mosaïque] mu(o)zāy(')ik نوعی مصالح ساختمانی که با سیمان و شنهای رنگین ساخته میشود و برای پوشاندن کف ساختمان کاربرد دارد.
-
نوارچسب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) navārčasb نواری نازک که یک طرف آن چسبناک است و برای بستهبندی، چسباندن، پوشاندن و جز آنها به کار میرود.
-
اطباق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'etbāq ۱. پوشاندن.۲. تا کردن؛ بر هم نهادن.۳. اجماع کردن بر کاری؛ گرد آمدن و همرٲی شدن گروهی برای کاری.