کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پوشال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پوشال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پوچال› pušāl ۱. گیاه خشک.۲. تراشۀ چوب.۳. ساقههای نازک نی و جگن و گیاههای دیگر.
-
جستوجو در متن
-
پوچال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] pučāl = پوشال
-
اسفاگنوم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: sphagnum] (زیستشناسی) 'esfāgnom گیاهی از خانوادۀ خزهها که در مردابها میروید و از رشتههای آن به جای پوشال استفاده میکنند.
-
انبیره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'ambire خلاشه و خاشاک و پوشال که در سقف خانه روی پرواز میریزند و بعد بالای آن را با گل و خاک و کاهگل میپوشانند.
-
جگن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ژگن، گجن› ja(e)gan ۱. (زیستشناسی) گیاهی باتلاقی که بعضی از انواع آن دارای الیاف محکم میباشد.۲. پوشال که با آن روی چیزی را بپوشانند.
-
پیزر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pizor ۱. (زیستشناسی) پوشال؛ نی باریک؛ لوخ؛ جگن.۲. آنچه لای پالان اسب یا الاغ را با آن پر میکنند.
-
پالان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pālān پوشاک ضخیم آکنده از پشم یا کاه یا پوشال که بر پشت حیوانات بارکش میگذارند و بر روی آن بار میبندند یا سوار میشوند: ◻︎ آن یکی خر داشت و پالانش نبود / یافت پالان گرگ خر را درربود (مولوی: ۳۶).
-
پوک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) puk ۱. پوچ؛ میانتهی؛ بیمغز.۲. پوده؛ پوسیده.۳. (اسم) پوشال؛ آتشگیره: ◻︎ گر برفکند گرم دم خویش به گوگرد / بی پوک ز گوگرد زبانه زند آتش (آغاجی: مجمعالفرس: پوک).
-
پرواز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) ‹پرباز› parvāz ۱. پَر گشودن و پریدن پرندگان.۲. پرش.۳. پریدن و حرکت کردن در هوا.۴. [مجاز] مسافرت کردن با هواپیما.۵. (اسم) [قدیمی] تختههای نازک و باریک به درازی نیم متر که در پوشش خانه بر روی تیرهای سقف، نزدیک به هم میچینند و روی آنها پوش...