کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پوش،پر و پوش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
پوشی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] puši پارچهای که از آن شال سر و کمر میساختهاند: ◻︎ تا چند کنی پوش ز پوشی کسان / از جامهٴ عاریت نشاید برخورد (نظام قاری: لغتنامه: پوشی).
-
نان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: nān] nān ۱. خمیر آرد گندم یا جو که در تنور یا فر پخته شده باشد.۲. [مجاز] وسیلۀ گذران زندگی.〈 نان دوآتشه: نان برشته.〈 نان کشکین: [قدیمی] نانی که از آرد جو، باقلا، و نخود میپختند: ◻︎ ز پیشی و بیشی ندارند هوش / خورش، نان کشکین و...
-
سبک پر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] sabokpar پرندهای که تندوتیز پرواز کند؛ پرندۀ تیزپر؛ تیزپر: ◻︎ ننهادهاند در پر جغد و غراب و زاغ / آن چابکی که در پر باز سبکپر است (اثیرالدین اخسیکتی: ۴۷).
-
آغستن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) 'āqastan انباشتن و پر کردن چیزی بهزور؛ آغندن؛ آکندن؛ پر کردن.
-
توره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹تورک› (زیستشناسی) [قدیمی] ture شغال: ◻︎ تنها من و یک شهر پر از خصم و تو با من / شیری و یکی دشت پر از روبه و توره (قطران: رشیدی: توره).
-
سیخ پر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [سنسکریت. فارسی] [قدیمی] sixpar جوجۀ مرغ که تازه پر درآورده و پرهایش مانند سیخ راست باشد؛ خارپر؛ سوزنپر؛ سوزنبال.
-
سوگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سوک› sug ۱. مصیبت؛ ماتم؛ عزا.۲. غم؛ اندوه: ◻︎ سوی زال رفتند با سوگ و درد / رخان پر ز خون و سران پر ز گرد (فردوسی: ۱/۳۱۷).
-
سیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: sēr] sir ۱. [مقابلِ گرسنه] آنکه تازه غذا خورده و معدهاش پر است و دیگر میل به خوراک ندارد.۲. پر؛ سرشار.۳. بیزار.
-
محنت بار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] mehnatbār پر از رنج و محنت.
-
زاخر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] zāxer پر و لبریز: بحر زاخر.
-
نوش آگین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] nuš[']āgin پر از شهد و شیرینی.
-
پر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: par] par ۱. (زیستشناسی) هریک از ساقههای توخالی با کرکهای نازکی روی آن که پوشش تن پرندگان و وسیلۀ پرواز آنها میباشد.۲. (زیستشناسی) [مجاز] بال جانوران پرنده.٣. [عامیانه، مجاز] واحد اندازهگیری هر چیز کم: دو پر چای، یک پر کاه.٤. [قدی...
-
بوش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: پوش] (زیستشناسی) buš درختی با برگهای شبیه برگ حنا و تخمهای زردرنگ شبیه شاهدانه که برگ آن مصرف دارویی دارد؛ بوش دربندی.
-
انبارش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [قدیمی] 'ambāreš ۱. پر کردن بهصورت مداوم و مکرر.۲. (صفت) پرکردنی؛ هرچه که درون چیزی را با آن پر کنند.
-
بهارخانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [سنسکریت. فارسی] [قدیمی] bahārxāne ۱. بتخانه؛ بتکده: ◻︎ آن چون بهارخانهٴ چین پر ز نقش چین / این چون نگارخانهٴ مانی پر از نگار (عمعق: ۱۶۲).۲. بنای زیبا و باشکوه.