کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پوسیدگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پوسیدگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) pusidegi حالت هرچیز پوسیده.
-
جستوجو در متن
-
تعفن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ta'affon ۱. بدبو شدن.۲. گندیده شدن.۳. پوسیدگی و گندیدگی.
-
رثاثت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: رثاثة] [قدیمی] rasāsat کهنه شدن؛ پوسیده شدن؛ کهنه شدن جامه؛ کهنگی؛ پوسیدگی.
-
فساد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: فَساد] fa(e)sād ۱. تباه شدن.۲. تباهی.۳. پوسیدگی.۴. فتنه؛ آشوب.۵. ظلم.۶. [قدیمی] لهوولعب.
-
فرسنگسار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] farsangsār علامتی که در کنار جاده در سر هر فرسنگ با سنگچین، ستون سنگی، یا چیز دیگر درست میکنند: ◻︎ نیابی در جهان بیمهر یاری / نه فرسنگی و نه فرسنگساری (لبیبی: شاعران بیدیوان: ۴۹۰).فرسودگی۱. پوسیدگی.۲. کهنگی.
-
رشت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] rašt ۱. خاک.۲. خاکروبه.۳. گردوغبار.۴. آنچه به سبب کهنگی و پوسیدگی و سستی از هم فروریزد و فروپاشد: ◻︎ چون نباشد بنای خانه درست / بیگمانم که زیر رشت آید (فرالاوی: شاعران بیدیوان: ۳۹).