کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پوزه باریک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
اردک ماهی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی. فارسی] (زیستشناسی) 'ordakmāhi نوعی ماهی فلسدار با بدن باریک و کشیده، و پوزهای شبیه منقار اردک.
-
لمور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: lemur] (زیستشناسی) lemur پستاندار آدمنما، با پوزهای باریک شبیه روباه، دم دراز و چشمان درشت که درجنگلهای ماداگاسکار یافت میشود و در روی درختان بهسر میبرد. نوعی از آن به اندازۀ موش است و در تنۀ درختان لانه میکند.
-
گورکن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) gurkan ۱. کسی که پیشهاش کندن گور و به خاک سپردن مردگان است.۲. (اسم) (زیستشناسی) پستانداری با بدن پهن و سنگین، پنجههای قوی و تیز، پوزۀ باریک، و موهای خاکستری که در زیر زمین دالانهایی برای پنهان شدن حفر میکند و شبها برای شکار بیرون می...
-
خفاش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) xoffāš جانور پستانداری با پوزۀ باریک، گوشهای برجسته، دندانهای بسیارتیز، و قوۀ بینایی ضعیف که دستوپایش با پردۀ نازکی به هم متصل شده و به شکل بال درآمده است که با آن میتواند مثل پرندگان پرواز کند؛ شبپره.
-
موش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) muš پستانداری کوچک و جونده با دم دراز و گوشهای بزرگ.〈 موش دوپا: (زیستشناسی) نوعی موش صحرایی با دستهای کوتاه و پاهای بلند که با کمک پاهای خود میجهد؛ کلاکموش.〈 موش کور: (زیستشناسی)۱. پستانداری کوچک با پوزۀ باریک، پنجۀ...