کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پوزش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پوزش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر از پوزیدن) puzeš ۱. عذر؛ معذرت؛ اعتذار؛ عذرخواهی؛ درخواست عفو و گذشت: ◻︎ به پوزش برفت از پس شهریار / چون آمد به نزدیکی رودبار (فردوسی: ۲/۴۴۸)، ◻︎ اگر پوزش نکو باشد ز کهتر / نکوتر باشد آمرزش ز مهتر (فخرالدیناسعد: ۳۱۳).۲. [قدیمی] فروتنی.&lan...
-
واژههای مشابه
-
پوزش پذیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) puzešpazir ۱. پذیرندۀ پوزش؛ عذرپذیر.۲. کسی که عذر گناهکار را بپذیرد و از گناه او درگذرد: ◻︎ به دل یادِ کار گذشته مگیر / که یزدان به بندهست پوزشپذیر (فردوسی: لغتنامه: پوزشپذیر)، ◻︎ خداوند بخشندۀ دستگیر / کریم خطابخش پوزشپذیر (سعدی۱: ...
-
پوزش خواه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) puzešxāh عذرخواه.
-
پوزش خواهی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) puzešxāhi عذرخواهی.
-
پوزش کنان
فرهنگ فارسی عمید
(قید) puzeškonān در حال پوزش کردن: ◻︎ برفتند پوزشکنان نزدِ شاه / که گر شاه بیند، ببخشد گناه (فردوسی: ۵/۲۴۸).
-
پوزش گر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] puzešgar ۱. عذرخواه؛ خواهشگر.۲. شفیع.
-
پوزش گری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] puzešgari ۱. اعتذار.۲. خواهشگری.۳. شفاعت.
-
جستوجو در متن
-
عذرخواهی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] 'ozrxāhi معذرت؛ پوزش.
-
اعتذار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'e'tezār عذر خواستن؛ پوزش.
-
پوزیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] puzidan پوزش کردن؛ عذر آوردن؛ معذرت خواستن.
-
عذرپذیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [قدیمی] 'ozrpazir عذرپذیرنده؛ آنکه پوزش میپذیرد و عذر و بهانه را قبول میکند.
-
معذرت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: معذرَة، جمع: معاذر] ma'zerat ۱. عذرخواهی؛ پوزش.۲. [قدیمی] آنچه وسیلۀ عذرخواهی قرار بدهند.
-
پذیر
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ پذیرفتن) [قدیمی] pazir ۱. = پذیرفتن۲. پذیرنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): پوزشپذیر، درمانپذیر، علاجپذیر، پندپذیر.