کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پنج نوش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
نوش
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ نوشیدن) nuš ۱. = نوشیدن۲. نوشنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): بادهنوش.۳. (اسم) [قدیمی] هرچیز نوشیدنی.
-
نوش گوار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی، مجاز] nušgovār گوارا و شیرین، مانند انگبین یا آب حیات: ◻︎ نوش ساقیّ و جام نوشگوار / گرمتر کرده عشق را بازار (نظامی۴: ۶۳۰).
-
گل نوش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (موسیقی) gol[e]nuš از الحان قدیم ایرانی.
-
پیاله نوش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [یونانی. فارسی] [قدیمی، مجاز] piyālenuš بادهنوش؛ شرابخوار.
-
نوش آفرین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) nuš[']āfarin آنکه شهد و شیرینی سازد.
-
نوش آگین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] nuš[']āgin پر از شهد و شیرینی.
-
نوش آمیغ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] nuš[']āmiq آمیخته به شهد و شیرینی.
-
نوش خند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [مقابلِ نیشخند] nušxand شکرخند؛ تبسم.
-
نوش لب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] nušlab نوشینلب؛ شیرینلب.
-
نوش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) nuš ۱. [مقابلِ نیش] هرچیز مطبوع و خوشایند.۲. (شبهجمله) گوارا باد؛ نوش جان باد.۳. [قدیمی] عسل؛ شهد؛ انگبین.۴. [قدیمی] پادزهر؛ تریاق.۵. [قدیمی] شراب؛ باده.۶. [قدیمی] نوعی نقل و شیرینی که برای مزۀ شراب میخورند.۷. (اسم مصدر) [قدیمی] زندگی؛ حیات؛ ...
-
جرعه نوش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی، مجاز] jor'enuš بادهنوش؛ شرابخوار؛ میخوار.
-
نوش باد
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) nušbād کلمهای که هنگام نوشیدن شراب به یکدیگر میگویند؛ گوارا باد.
-
نوش گیاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹نوشگیا› nušgiyāh ۱. (زیستشناسی) مخلصه؛ تریاق کوهی.۲. نوعی پادزهر.
-
باده نوش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] bādenuš نوشندۀ باده؛ بادهخوار: ◻︎ بادهنوشی که در او رویوریایی نبُوَد / بهتر از زهدفروشی که در او رویوریاست (حافظ: ۶۶).
-
لوغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [قدیمی] luq نوش؛ نوشیدن: ◻︎ من ز هجای تو بازگشت نخواهم / تات فلک جان و خواسته نکند لوغ (منجیک: شاعران بیدیوان: ۲۳۴).