کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پنبه را پاک کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پنبه ای
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به پنبه) pambe'(y)i ۱. از جنس پنبه.۲. به شکل پنبه.
-
پنبه بز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) ‹پنبهوز› [قدیمی] pambebaz پنبهزن.
-
پنبه تخم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) pambetoxm = پنبهدانه
-
پنبه دانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) pambedāne دانههای پنبه که به مصرف خوراک دام میرسد و روغن آن برای طبخ غذا و نیز در صابونپزی به کار میرود؛ پنبهتخم.
-
پنبه درگوش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) pambedarguš ۱. [مجاز] ناشنوا.۲. سخنناشنو.
-
پنبه زار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pambezār زمینی که در آن پنبه کاشته باشند؛ کشتزار پنبه.
-
پنبه زنی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) pambezani شغل و عمل پنبهزن.
-
پنبه کار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) pambekār کشاورزی که کشت پنبه میکند.
-
پنبه کاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) pambekāri شغل و عمل کشاورزی که پنبه میکارد؛ زراعت پنبه.
-
پنبه وز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] pambevaz = پنبهزن
-
پهلوان پنبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [مجاز] pahle(a)vānpambe کسی که اندام درشت، شانههای پهن، و بازوان ستبر دارد اما ترسو و کمزور است و بهدروغ ادعای دلیری و پهلوانی میکند؛ پهلوان دروغی.
-
چوب پنبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) čubpambe نوعی چوب بسیارسبک و انعطافپذیر که از پوست بعضی درختان به اندازههای مختلف میسازند و برای بستن سر بطری و ساختن برخی چیزهای دیگر به کار میرود.
-
جستوجو در متن
-
دستمال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) dastmāl تکۀ پارچه که با آن دست و دهان و بینی را پاک میکنند یا چیزی در آن میببندند و یا برای خشک کردن و پاک کردن جایی به کار میرود.
-
طهور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tahur ۱. طهارت؛ پاک کردن؛ پاکیزه کردن.۲. (صفت) آنچه با آن طهارت میکنند؛ آنچه سبب پاکی میشود؛ آنچه با آن چیزی را میشویند و پاک میکنند، مانند آب.