کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پناه جست (گرفت) به پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
اسلام پناه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] 'eslāmpanāh حامی اسلام؛ آنکه دین اسلام و مسلمانان را حمایت کند؛ پشتوپناه مسلمانان.
-
بی پناه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) bipanāh آنکه دوست و آشنا و پشتیبان ندارد؛ بیکس؛ بییاور.
-
گیتی پناه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] gitipanāh ۱. پناهدهندۀ جهان.۲. [مجاز] پادشاه.
-
جهان پناه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] jahānpanāh ملجٲ و پناهگاه مردم جهان: پادشاه جهانپناه.
-
دین پناه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) dinpanāh پشت و پناه دین؛ حامی دین.
-
غفران پناه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] qofrānpanāh در پناه آمرزش و بخشایش الهی؛ عنوانی برای شخص مرده؛ مرحوم؛ مغفور.
-
پناه جای
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] panāhjāy = پناهگاه
-
جان پناه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) jānpanāh ۱. سنگر؛ پناهگاه.۲. جایی که کسی در پناه آن قرار گیرد و جان خود را از چنگ دشمن حفظ کند.
-
دانش پناه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] dānešpanāh پناهگاه دانش؛ حامی علم و فضل.
-
جستوجو در متن
-
شست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] šast ۱. قلاب ماهیگیری: ◻︎ بر ماه به شست زلفکان راه گرفت / گیرند به شست ماهی او ماه گرفت (عنصری: ۳۱۰).۲. دام؛ کمند.
-
خباره
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹خپاره› xabāre جست و چالاک؛ چابک و زرنگ: ◻︎ فلک روغنگری گشتهست بر ما / به کار خویش در جلد و خباره (ناصرخسرو: ۴۶۰).
-
آتشکده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'ātaškade در آیین زردشتی، بنایی که آتش مقدس در آن نگهداری میشود و پرستشگاه زردشتیان است؛ آذرکده؛ آتشگاه؛ آتشخانه: ◻︎ جهانآفرین را ستایش گرفت / به آتشکدهَنْدر، نیایش گرفت (فردوسی: ۳/۷).
-
بازجستن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] bāzjostan دوباره جستن؛ جستجو کردن؛ وارسی کردن: ◻︎ کسی کز او هنر و عیب بازخواهی جست / بهانه ساز و به گفتارش اندر آر نخست (رشیدی: لغتنامه: بازجستن).
-
خونی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به خون) xuni ۱. مربوط به خون: بیماری خونی.۲. [مجاز] دارای دشمنی و کینۀ شدید: دشمن خونی.۳. آغشته به خون؛ خونآلود؛ خونین: لباس خونی.۴. [مجاز] قاتل: ◻︎ خانهٴ من جست که خونی کجاست / ای شه از این بیش زبونی کجاست (نظامی۱: ۴۸).۵. قرمز: پرت...