کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پلیس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پلیس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: police] (نظامی) polis ۱. مجموعۀ افرادی که با استفاده از اختیارات قانونی خود، در جهت ایجاد نظم، امنیت، و آرامش در شهر، کشور و جامعه تلاش میکنند.۲. هر یک از افراد متعلق به این مجموعه.۳. جایی که افراد این مجموعه در آن مستقر هستند.〈...
-
جستوجو در متن
-
کمیسر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: commissaire] [منسوخ] komiser مٲمور پلیس.
-
سرکلانتر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [منسوخ] sarkalāntar رئیس کلانتری؛ رئیس پلیس.
-
شحنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: شِحنَة] [قدیمی] še(a)hne داروغه؛ پلیس؛ پاسبان و نگهبان شهر.
-
سرکلانتری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [منسوخ] sarkalāntari شعبهای از شهربانی برای حفاظت عمومی؛ ادارۀ پلیس.
-
جنایی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به جنایة) [عربی: جنائیّ] (حقوق) jenāy(')i ۱. مربوط به جنایت.۲. رسیدگیکننده به جنایت: پلیس جنایی.
-
باتون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: bâton] bātun چوبدستی از جنس چوب یا پلاستیک که افراد پلیس و نیروی انتظامی بهعنوان اسلحۀ سرد به کار میبرند.
-
کارآگاه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹کارآگه› kār[']āgāh ۱. کسی که از حقیقت و چگونگی کاری و امری باخبر است.۲. (اسم) کارمند ادارۀ آگاهی؛ پلیس مخفی.۳. (اسم) [مجاز] جاسوس.۴. (اسم) [قدیمی] منجم.۵. [قدیمی] خبردهنده.