کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پلاستیک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پلاستیک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فرانسوی: plastique] pelāstik ۱. مادهای از جنس سلولوئید و لاستیک که آن را بهصورت مایع در قالب میریزند و اشیای مختلف از آن میسازند.۲. هر مادۀ شکلپذیر که قابل قالبریزی باشد.
-
جستوجو در متن
-
کیف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) kif وسیلهای با شکل و اندازههای مختلف از جنس چرم، پارچه، پلاستیک، و مانندِ آن برای حمل اشیای گوناگون.
-
سینی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از چینی؟] sini ظرف مسطح و دورهدار که از فلز، چوب، پلاستیک و یا دیگر مواد ساخته میشود.
-
نایلون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: nylon] (شیمی) nāylon الیاف مصنوعی که از زغالسنگ و نفت ساخته میشود و در نساجی، خودروسازی، بستهبندی، و پلاستیکسازی کاربرد دارد.
-
باتون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: bâton] bātun چوبدستی از جنس چوب یا پلاستیک که افراد پلیس و نیروی انتظامی بهعنوان اسلحۀ سرد به کار میبرند.
-
بادبادک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بادبر، بادبرک، بادپرک› bādbādak نوعی وسیلۀ بازی از جنس کاغذ، پلاستیک، و چوب که آن را به کمک نخ به هوا میفرستند؛ کاغذباد.
-
قلمدان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب. فارسی] qalamdān قوطی کوچک درازی از جنس مقوا، چوب، پلاستیک، یا فلز که در آن ابزار نوشتن را میگذارند.
-
فنل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: phénol] ‹فنول› (شیمی) fenol مادۀ جامد، متبلور، سفیدرنگ، و سمّی با بوی تند که در صنایع داروشناسی و پلاستیک وتهیۀ رنگها کاربرد دارد.
-
سلولوئید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: celluloïd] (شیمی) sel[l]u(o)lo'id مادۀ پلاستیک بیرنگ و شفاف که از حل کردن نیترات سلولز و کافور در الکل و اتر بهدست میآید و بسیار قابل اشتعال است.
-
اتیلن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: éthylène] (شیمی) 'etilen گازی بیرنگ، با بوی زننده، قابل اشتعال، و دارای شعلۀ بسیار که از تقطیر مواد آلی خصوصاً چربیها بهدست میآید و مادۀ اولیه در تهیۀ بسیاری از پلاستیکهاست.
-
گوشت کوب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) guštkub وسیلهای دستهدار از جنس چوب، فلز، پلاستیک و امثال آن با قاعدهای پهن و دستهای کوتاه و باریک که گوشت، حبوبات، و موادغذایی را با آن میکوبند.
-
خاک انداز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) xāk[']andāz ۱. وسیلهای بیلچهمانند از جنس فلز یا پلاستیک برای برداشتن خاکروبه، خاکستر و مانندِ آن.۲. جایی در بالای قلعه و حصار برای ریختن خاک و سنگ بر روی دشمن.
-
ساق بند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] sāqband ۱. نوار نخی یا پشمی که بر ساق پا ببندند.۲. (ورزش) محافظی از جنس پلاستیک یا فلز سبک که ورزشکاران، و بهویژه فوتبالیستها، در جلوی ساقهای پا میبندند.
-
لوله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) lule ۱. استوانۀ دراز فلزیِ توخالی که از فلز، پلاستیک یا مواد دیگر تهیه میشود و برای عبور گاز، آب و امثال آن به کار میرود.۲. هرچیز دراز و استوانهشکل که میان آن خالی باشد: لولهٴ قلیان.