کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پشت دست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
پشت نویسی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) poštnevisi ۱. نوشتن مطلبی در پشت کاغذ.۲. نوشتن در پشت سند یا حواله که پول آن به کس دیگر پرداخت شود.
-
سنگ پشت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) sangpošt = لاکپشت
-
چفته پشت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] čaftepošt کوژپشت؛ خمیدهپشت.
-
چنگ پشت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] čangpošt خمیدهپشت؛ گوژپشت.
-
هم پشت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت، قید) [مجاز] hampošt دو تن که به پشتیبانی هم کاری انجام بدهند یا از یکدیگر پشتیبانی کنند؛ یار؛ مددکار.
-
پشت هم انداز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [مجاز] pošteham[']andāz دسیسهکار؛ حقهباز؛ حیلهگر.
-
پشت هم اندازی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] pošteham[']andāzi دسیسهکاری؛ حقهبازی؛ حیلهگری؛ مکر؛ حیله.
-
جستوجو در متن
-
پس گردنی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pasgardani ضربهای که با دست به پشت گردن کسی بزنند.
-
پس دوزی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) pasduzi ۱. دوختن پشت پارچه یا لباس با دست.۲. دوختن آستر لباس به رویۀ آن با دست.۳. کوک زدن.
-
صفع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] saf ' با کف دست بر پشت گردن یا بدن کسی زدن؛ سیلی زدن.
-
دستگیره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) dastgire ۱. آلتی که در پشت در میکوبند که هنگام بستن یا باز کردن در آن را به دست گیرند.۲. تکه پارچهای با آن ظرف غذا یا هر چیز دیگر را میگیرند.
-
ارتجک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ابرنجک› [قدیمی] 'artajak برق آسمانی؛ رعدوبرق: ◻︎ شه نشسته به پشت فیل چو ابر / انکره زر چو ارتجک در دست (فریدالدین احول: مجمعالفرس: ارتجک).
-
تیمم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tayammom ۱. (فقه) عملی عوض وضو یا غسل، بدین شکل که هر دو کف دست را به خاک پاک بزنند و آن را بر پشت دست و صورت بکشند. این عمل را هنگام مریض بودن یا پیدا نکردن آب میتوان انجام داد.۲. [قدیمی] قصد کردن.۳. [قدیمی] از روی قصد و عمد کاری ...
-
کلاغ پر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عامیانه، مجاز] kalāqpar ۱. حرکتی که در آن دو دست را پشت سر قرار داده و با حالت نشسته بر پنجۀ پا به جلو میپرند.۲. تنبیهی به این شکل در سربازخانهها.۳. (صفت) نوعی آجرفرش کف اتاق، حیاط یا حاشیهبندی کنار باغچه بهطور لوزی، که گوشههای آجرها به ه...
-
چپ انداز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) čap[']andāz ۱. کسی که در پشت اسب رو به عقب برگردد و تیر بیندازد.۲. آنکه با دست چپ تیراندازی کند.۳. [قدیمی، مجاز] فریبدهنده؛ مکار؛ حیلهگر: ◻︎ به عیاری چپانداز جهانی / به مکاری بلای خانمانی (زلالی: لغتنامه: چپانداز).