کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پشتی کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پای پشتی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pāypošti ۱. (ورزش) در کشتی، یکی از فنون کشتی.۲. پشت پا: ◻︎ گر دل نزدیش پایپشتی / پشتی کن خویش را بکشتی (نظامی۳: ۴۲۰).
-
پشتی گر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] poštigar ۱. یاریدهنده.۲. حمایتکننده؛ پشتیبان.
-
جستوجو در متن
-
مظاهرت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مظاهَرة] [قدیمی] mozāherat ۱. یکدیگر را یاری و پشتیبانی کردن.۲. همپشتی.