کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پشتیبان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پشتیبان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: poštīk-pān] ‹پشتیوان، پشتبان، پشتوان› [مجاز] poštibān ۱. پشتوپناه؛ حمایتکننده؛ حامی.۲. یاریدهنده.
-
جستوجو در متن
-
پشتبان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] poštbān = پشتیبان
-
پشتیوان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] poštivān = پشتیبان
-
بی پناه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) bipanāh آنکه دوست و آشنا و پشتیبان ندارد؛ بیکس؛ بییاور.
-
حامی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] hāmi پشتیبان؛ حمایتکننده.
-
ظهیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] zahir یارویاور؛ مددکار؛ همپشت؛ پشتیبان.
-
حمایتگر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] hemāyatgar ۱. نگهبان.۲. پشتیبان؛ حمایتکننده.
-
پشتوار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] poštvār ۱. پشتیبان؛ پشتوپناه.۲. (اسم) = پشتواره
-
پشتوان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹پشتیوان› [قدیمی، مجاز] poštvān ۱. پشتیبان؛ پشتوپناه.۲. تکیهگاه.
-
پشتی گر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] poštigar ۱. یاریدهنده.۲. حمایتکننده؛ پشتیبان.
-
عون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: عَون، جمع: اعوان] [قدیمی] 'o[w]n ۱. مساعدت؛ یاری.۲. (صفت) مساعد؛ مددکار؛ پشتیبان خادم.
-
پشت دار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [مجاز] poštdār ۱. پشتیبان؛ پشتوپناه.۲. چیزی یا کسی که دارای پشتوپناه باشد.
-
ایاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] 'eyād ۱. وسیلۀ قوت و نیرو.۲. پشتیبان؛ پناه.۳. پرده.۴. کوه.۵. دژ.
-
بنلاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بنداد› [قدیمی] bonlād ۱. = بنیاد: ◻︎ لاد را بر بنای محکم نه / که نگهدار لاد بنلاد است (فرالاوی: شاعران بیدیوان: ۳۹). ٢. پشتیبان.