کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پس و پیش رفتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ازان پس
فرهنگ فارسی عمید
(قید، حرف) ‹ازآنپس› 'az[']ānpas بعد؛ سپس؛ ازآنبهبعد.
-
پس افت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) pas[']oft ۱. بدهی که در موعد خود پرداخت نشده باشد.۲. اندوخته؛ ذخیره.
-
پس افتاده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) pas[']oftāde عقبافتاده؛ واپسمانده.
-
پس افکنده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت مفعولی) ‹پسافکند، پسفکند› [قدیمی] pas[']afkande ۱. پسافتاده.۲. اندوخته؛ ذخیره؛ پسانداز: ◻︎ هم به علم خودش بده پندی / که نداری جز این پسافکندی (اوحدی: ۵۴۳).
-
پس انداز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pas[']andāz ۱. پسافکند؛ پسافکنده؛ اندوخته؛ ذخیره.۲. (اقتصاد) پولی که از صرفهجویی در هزینه برای روز مبادا ذخیره کنند.
-
پس تر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت تفضیلی) ‹پستر› pastar عقبتر.
-
پس ترک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت، قید) pastarak اندکی پستر؛ عقبتر.
-
پس خورده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت مفعولی) ‹پسخورد› pasxorde بازماندۀ خوراک که پس از خوردن غذا باقی بماند؛ پسمانده.
-
پس دوزی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) pasduzi ۱. دوختن پشت پارچه یا لباس با دست.۲. دوختن آستر لباس به رویۀ آن با دست.۳. کوک زدن.
-
پس رو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) pasro[w] پسرونده؛ پیرو.
-
پس روی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) pasravi ۱. [مقابلِ پیشروی] حرکت به عقب.۲. [قدیمی] پیروی؛ متابعت.
-
پس فردا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، قید) pasfardā روز بعد از فردا؛ دو روز دیگر.
-
پس فرداشب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، قید) pasfardāšab شب بعد از فرداشب؛ دو شب دیگر.
-
پس فکند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) [قدیمی] pasfekand = پس 〈 پس افکندن
-
پس کوچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) paskuče ۱. کوچۀ کوچک.۲. کوچۀ بنبست.