کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پس آهنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
پس فردا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، قید) pasfardā روز بعد از فردا؛ دو روز دیگر.
-
پس فرداشب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، قید) pasfardāšab شب بعد از فرداشب؛ دو شب دیگر.
-
پس فکند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) [قدیمی] pasfekand = پس 〈 پس افکندن
-
پس کوچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) paskuče ۱. کوچۀ کوچک.۲. کوچۀ بنبست.
-
پس کوهه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مقابلِ پیشکوهه] [قدیمی] paskuhe عقب زین اسب.
-
پس گردنی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pasgardani ضربهای که با دست به پشت گردن کسی بزنند.
-
پس مانده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) pasmānde ۱. عقبمانده؛ وامانده.۲. باقیمانده.۳. باقیماندۀ طعام؛ نیمخورده.
-
پس وپیش
فرهنگ فارسی عمید
(قید) pasopiš عقبوجلو.〈 پسوپیش کردن: (مصدر متعدی)۱. اشیایی را که در جایی گذاشتهشده جابهجا کردن و جای آنها را عوض کردن.۲. مردمی را که در جایی جمع شدهاند به عقبوجلو راندن.
-
کوچه پس کوچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) kučepaskuče کوچههای تنگ یکی پس از دیگری؛ کوچۀ باریک.
-
پس مانده خور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) pasmāndexor آنکه پسماندۀ غذای دیگران را بخورد.
-
واژههای همآوا
-
پساهنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹پسآهنگ› (نظامی) [قدیمی] pasāhang دنبالۀ لشکر؛ ساقه؛ فوج پسین از لشکر.
-
جستوجو در متن
-
آهنگ ساز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) (موسیقی) 'āhangsāz سازندۀ آهنگ؛ موسیقیدانی که آهنگهای موسیقی بسازد.
-
خوش آهنگ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) xoš[']āhang دارای آهنگ و صدای خوشایند و دلنشین.
-
قصد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] qasd ۱. آهنگ؛ عزم.۲. منظور؛ مقصود.۳. سوءِ نیت.〈 قصد داشتن: (مصدر متعدی) عزم و آهنگ داشتن.〈 قصد قربت: آهنگ کاری نیکو کردن با نیت تقرب به خدا.〈 قصد کردن: (مصدر لازم) آهنگ کردن؛ عزم کردن: ◻︎ کجا گویم که با این درد جانسوز...