کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پسند کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
گیتی پسند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] gitipasand دنیاپسند.
-
حق پسند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) [عربی. فارسی] haqpasand ۱. کاری که خدا ازآن راضی باشد.۲. (صفت فاعلی) کسی که راستی و درستی را میپسندد.
-
دل پسند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) [مجاز] delpasand پسندیده؛ مرغوب؛ آنچه انسان بپسندد و از آن خوشش بیاید.
-
شاه پسند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) šāhpasand گیاهی زینتی با گلهای رنگارنگ چتری و برگهای بیضیشکل.
-
مشکل پسند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] moškelpasand کسی که چیزی را به دشواری پسند کند.
-
دانش پسند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] dānešpasand ۱. آنکه علم و دانش پسندد؛ کسی که طرفدار علم و دانش باشد.۲. (صفت مفعولی) آنچه مورد پسند و قبول علم و دانش قرار گیرد.
-
سایه پسند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] sāyepasand ۱. سایهدوست؛ سایهپرست.۲. [مجاز] راحتطلب.
-
عامه پسند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] ‹عامپسند› 'āmmepasand ویژگی آنچه همگان میپسندند؛ مقبول عام؛ مقبول عامه.
-
جستوجو در متن
-
پسندیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: pasandītan] pasandidan ۱. چیزی یا کسی را خوش داشتن و پذیرفتن؛ پسند کردن.۲. برگزیدن.۳. [قدیمی] جایز دانستن.
-
پذیره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [پهلوی: patīrak] pazire ۱. قبول؛ پسند.۲. [قدیمی] پیشواز؛ استقبال.〈 پذیره شدن:۱. (مصدر لازم) [قدیمی] جلو رفتن؛ پیشواز کردن.۲. (مصدر متعدی) پذیرفتن؛ قبول کردن.
-
خوشامد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) ‹خوشآمد› xošāmad ۱. گفتاری که در استقبال از مهمان گفته شود.۲. مطبوع و دلپسند بودن.۳. [قدیمی] تملق؛ چاپلوسی.۴. (صفت) [قدیمی] دلپسند؛ مطبوع.〈 خوشامد گفتن: تبریک ورود گفتن و تعارف کردن.