کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پسرو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پسرو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مصغرِ پسر] pesaru پسرک؛ پسر کوچک.
-
واژههای همآوا
-
پس رو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) pasro[w] پسرونده؛ پیرو.
-
جستوجو در متن
-
پسرک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مصغرِ پسر] pesarak پسرو؛ پسربچه؛ پسر کوچک.
-
پیشرو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) pišro[w] ۱. پیشوا؛ راهنما.۲. کسی که جلو برود و دیگران از عقب او حرکت کنند؛ پیشرونده: ◻︎ همچنان میشدند در تکوتاب / پسرو آهسته، پیشرو بهشتاب (نظامی۴: ۶۷۰).۳. (موسیقی) [قدیمی] نوعی تصنیف بدون شعر که حکم پیشدرآمد یا آواز ضربی را داشته اس...