کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پست و حقیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پست تر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) pasttar ۱. پایینتر.۲. خوارتر.۳. فرومایهتر.
-
پست خانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی. فارسی] postxāne ادارهای که نامههای مردم را از نقطهای به نقطۀ شهر دیگر میرساند؛ ادارۀ پُست.
-
پست فطرت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [عامیانه] pastfetrat ناکس؛ فرومایه.
-
جستوجو در متن
-
مردک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مصغرِ مرد] mardak مرد کوچک؛ مرد پست و حقیر.
-
دنی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: دنیّ] dani ۱. ناکس.۲. ضعیف.۳. پست و حقیر.
-
دمیم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] damim ۱. زشت.۲. زشترو.۳. حقیر و پست.
-
چلغوز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) čalquz ۱. فضلۀ پرندگان.۲. (صفت، اسم) [عامیانه] شخص کوتاهقد و کوچکجثه. Δ به کسی که بخواهند او را خرد و حقیر و پست بنمایانند اطلاق میشود.
-
علقه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: علقَة] (زیستشناسی) [قدیمی] 'alaqe نطفه یا جنین که هنوز بهصورت پارۀ خون بسته است.〈 علقهٴ مضغه: [مجاز] شخص پست و حقیر.
-
سفساف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] safsāf ۱. پست از هرچیز.۲. (اسم) سخن بیهوده و بیمعنی.۳. (اسم) کار پست؛ امر حقیر.۴. (اسم) غباری که هنگام بیختن آرد از آن بلند شود.۵. (اسم) خاک نرم.
-
یک اسبه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] yek[']asbe ۱. ویژگی کسی که با یک اسب میتازد.۲. ویژگی آنکه یک اسب دارد.۳. [مجاز] حقیر و پست.۴. (قید) [مجاز] تنها: ◻︎ خورشید کسریتاج بین ایوان نو پرداخته / یکاسبه بر گوی فلک میدان نو پرداخته (خاقانی: ۳۸۷).۵. (قید) در حال تاختن با ...