کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پستهاى كلیدى در دولت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
وزیرمختار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [منسوخ] vazirmoxtār نمایندۀ یک دولت در پایتخت دولت دیگر؛ سفیر رتبۀ دوم.
-
سفیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: سُفَراء] safir ۱. (سیاسی) شخصی که به نمایندگی از جانب یک دولت در پایتخت دولت دیگر اقامت دارد؛ ایلچی.۲. اصلاحکننده میان دو قوم؛ میانجی.〈 سفیرکبیر: (سیاسی) نمایندۀ عالی سیاسی یک دولت در کشور دیگر که کارهای سفارتخانه را در آن ک...
-
آنارشی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: anarchie] 'ānārši ۱. هرجومرج؛ بینظمی.۲. وضع جامعهای که در آن دولت و قانون وجود نداشته باشد.
-
بی طرفی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [فارسی. عربی. فارسی] bitarafi ۱. بیطرف بودن.۲. (سیاسی) دخالت نکردن یک دولت مستقل در کشمکشهای دولتهای متخاصم.
-
خدمتگزار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] xedmatgozār ۱. کسی که در اداره یا بنگاهی خدمت میکند؛ مستخدم.۲. خدمتکننده؛ خادم: دولت خدمتگزار.
-
قلق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] [منسوخ] qolloq ۱. کارمزد؛ انعام.۲. پولی که مٲمور دولت از کسی در برابر انجام دادن کاری میگیرد؛ کارمزد؛ رشوه.
-
چکری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] čokri =ریواس۱: ◻︎ در قهستان به نام دولت تو / شاید ار قند آید از چکری (شمس فخری: مجمعالفرس: چکری).
-
خورنگه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] xorangah = خورنگاه: ◻︎ خواهی که در خورنگه دولت کنی طواف / برخیز از این خرابهٴ نادلگشای خاک (خاقانی: ۲۳۷).
-
استعمار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'este'mār ۱. (سیاسی) دستدرازی و اعمال نفوذ و مداخلۀ دولت قوی در کشور و سرزمین دولت ضعیف به بهانۀ آبادی و عمران و به قصد استفاده از منابع ثروت آن.۲. [قدیمی] آباد کردن.
-
انگاریدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] 'engāridan = انگاشتن: ◻︎ چو باد در قفس انگار کار دولت خصم / از آنکه دیر نپاید چو آب در غربال (انوری: ۲۸۲)
-
لیبرالیسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: libéralisme] ‹لیبرالیزم› (سیاسی) liberālism نظریۀ سیاسی و اقتصادی که خواهان آزادی فرد در امور سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، مذهبی، و فرهنگی است و لزوم دخالت دولت را در آنها رد میکند.
-
خزانه داری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] xazānedāri ۱. شغل و عمل خزانهدار.۲. محلی در وزارت دارایی که درآمدهای دولت در آنجا جمع میشود.
-
دموکراسی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: démocratie] (سیاسی) demokrāsi نظام حکومتی که در آن مردم دارای آزادی و حقوق برابر هستند و اختیار مملکت و تعیین هیئت دولت در دست نمایندگانی است که مردم انتخاب میکنند.
-
مشروطه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: مشروطَة] mašrute ۱. (سیاسی) مملکتی که دارای پارلمان باشد و نمایندگان ملت در کارهای دولت نظارت داشته باشند.۲. (منطق) قضیهای که در آن شرط به کار رفته باشد.
-
موافقت نامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] movāfeqatnāme نوشتهای که در آن دو یا چند نفر یا گروه یا دولت موافقت خود را در امری امضا کنند.