کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پستاندار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پستاندار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [جمع: پستانداران] (زیستشناسی) pestāndār هر جاندار که بچه بزاید، بچۀ خود را شیر بدهد، خونگرم و دارای ستون فقرات باشد. مادۀ آنها در پستانها غدههایی دارند که شیر از آنها میتراود.
-
جستوجو در متن
-
آدم نمایان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب. فارسی] (زیستشناسی) 'ādamna(e,o)māyān تیرهای از حیوانات پستاندار از قبیل میمونها که شبیه انسان هستند.
-
موش خرما
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) mušxormā پستاندار کوچک و جونده با گوشهای گرد و رنگ خرمایی.
-
بالن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: baleine] (زیستشناسی) bāle(o)n پستاندار عظیمالجثۀ دریازی با وزنی حدود سی تُن، شبیه ماهی که بهجای دندان تیغههای استخوانی دراز در دهان دارد و برای تنفس به روی آب میآید.
-
کانگورو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: kangourou] (زیستشناسی) kāngo[u]ro[u] پستاندار علفخوار، از خانوادۀ کیسهداران، بومی استرالیا با دستهای کوتاه و پاهای بلند که در هنگام خطر خیزهای بلندی برمیدارد.
-
کاشالوت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: cachalot] ‹کاشالو› (زیستشناسی) kāšālot پستاندار عظیمالجثۀ دریازی و گوشتخوار که مادهای خوشبو به نام عنبر در دستگاه گوارش او تولید میشود؛ ماهیعنبر؛ عنبرماهی.
-
چین چیلا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: chinchilla، مٲخوذ از اسپانیایی] (زیستشناسی) činčilā ۱. نوعی پستاندار کوچک و جونده، بومی امریکای جنوبی، با پوست نرم و خاکستریرنگ.۲. پوست قیمتی این جانور در تهیۀ پوشاک به کار میرود.
-
اردک پوز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی. فارسی] (زیستشناسی) 'ordakpuz حیوانی شناگر، تخمگذار، پستاندار، و بومی استرالیا با بدنی پوشیده از مو و منقاری شبیه اردک که نوزادش پس از بیرون آمدن از تخم از پستان مادر شیر میخورد؛ ارنیترنک.
-
ببر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) babr پستاندار گوشتخوار و درنده با نوارهای سیاه بر روی پوست.〈 ببر بیان: [شاهنامه] جامهای از پوست پلنگ یا ببر که رستم هنگام جنگ بر تن خود میکرده: ◻︎ تهمتن بپوشید ببر بیان / نشست از بر اژدهای ژیان (فردوسی: ۲/۱۷۹).
-
لمور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: lemur] (زیستشناسی) lemur پستاندار آدمنما، با پوزهای باریک شبیه روباه، دم دراز و چشمان درشت که درجنگلهای ماداگاسکار یافت میشود و در روی درختان بهسر میبرد. نوعی از آن به اندازۀ موش است و در تنۀ درختان لانه میکند.
-
جوجه تیغی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) jujetiqi جانوری کوچک، پستاندار، و حشرهخوار با پوزۀ دراز، دستوپای کوتاه، دندانهای تیز، و بدنی پوشیده از تیغهای نوکتیز که هنگام احساس خطر خود را گلوله میکند و در میان تیغهایش پنهان میشود. غالباً شبها بیرون میآید و حشرات را ...
-
جوندگان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [جمعِ جونده] (زیستشناسی) javandegān راستهای از جانوران پستاندار، مانند موش، بیدستر، و سنجاب که دارای دندانهای تیز برای جویدن هستند و چون دندانهای ثنایای آنها پیوسته رشد میکند باید همیشه دندانهای خود را به کار بیندازند و چیزی را بجوند تا...
-
بیدستر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ویدستر، بادستر› (زیستشناسی) [قدیمی] bidastar حیوانی پستاندار، از راستۀ جوندگان با سر گِرد، گوشهای کوچک، پاهای پردهدار، دم پَهن، پوست لطیف، و موهای خرمایی که در آب بهخوبی شنا میکند و در کنار رودخانهها بهطور دستهجمعی خانههای محکم دو طبق...
-
دلفین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [یونانی، فرانسوی: dauphin] dolfin ۱. (زیستشناسی) نوعی ماهی بزرگ پستاندار، به طول سه متر، تیرهرنگ، سری شبیه خوک و دهانی دارای دندان که در اقیانوس هند و مناطق حاره زندگی میکند. آن را برای روغنش صید میکنند. خوک دریایی؛ خوکماهی.۲. (نجوم) از صو...