کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پریشان خاطر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پریشان خاطر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [مجاز] parišānxāter ۱. آشفتهخاطر.۲. دلتنگ.۳. مضطرب.
-
واژههای مشابه
-
پریشان حال
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [مجاز] parišānhāl ۱. دلگیر؛ دلتنگ.۲. بدبخت.۳. مضطرب. * بدحال.
-
پریشان حالی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [فارسی. عربی. فارسی] [مجاز] parišānhāli ۱. بدحالی: ◻︎ دوست آن دانم که گیرد دست دوست / در پریشانحالی و درماندگی (سعدی: ۷۱).۲. بدبختی.۳. تنگدستی.
-
پریشان خیال
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [قدیمی، مجاز] parišānxiyāl پریشانحواس؛ پریشانفکر؛ پراکندهفکر.
-
پریشان دل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] parišāndel پریشانخاطر؛ دلتنگ.
-
پریشان روزگار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] parišānruz[e]gār ۱. تیرهروز؛ کسی که زندگانی خوشی ندارد؛ تبهروزگار.۲. بدحال.۳. تنگدست.
-
جستوجو در متن
-
شوریده خاطر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [قدیمی، مجاز] šuridexāter پریشانخاطر؛ پریشانحال.
-
آشفته خاطر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] 'āšoftexāter پریشانخاطر؛ آشفتهدل.
-
پراکنده دل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) parakāndedel پریشانحال؛ پراکندهخاطر؛ پریشانخاطر: ◻︎ نخواهی که باشی پراکندهدل / پراکندگان را ز خاطر مهل (سعدی۱: ۷۹).
-
خاطرپریش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] xāterpariš ۱. آنچه سبب پریشانی خاطر شود؛ ملولکنندۀ فکر: ◻︎ به آخر ز وسواس خاطرپریش / پسند آمدش در نظر کار خویش (سعدی۱: ۸۳).۲. (صفت) آشفته؛ شوریده؛ پریشانخاطر.