کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرکینه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
حقود
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] haqud پرکینه؛ کینهور.
-
اشترخوی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹شترخو› [قدیمی، مجاز] 'oštorxuy ۱. پرکینه.۲. قانع و بردبار.
-
شترخو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹شترخوی، اشترخو› [قدیمی] šotorxu ۱. پرکینه مانند شتر.۲. قانع و بردبار مانند شتر.
-
پرستیز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] porsetiz ۱. پرخاشجو؛ پرجنگوجدال: ◻︎ تو شاداندل و مرگ چنگالتیز / نشسته چو شیر ژیان پرستیز (فردوسی۲: ۱۴۵۸).۲. پرکینه.