کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرکرده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پرکرده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) [قدیمی] porkarde انباشته؛ مملو.
-
واژههای مشابه
-
پی پرکرده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) peyporkarde ۱. کرهاسب یا کرهالاغ قویشده.۲. مرد توانا و کارآزموده.
-
جستوجو در متن
-
آغسته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'āqaste پرکرده؛ انباشته.
-
انبارده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) [قدیمی] 'ambārde ۱. انباشته.۲. پرکرده.
-
آکنیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'ākanide آکنده؛ پرکرده؛ انباشته
-
انباشته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) 'ambāšte ۱. انبارده؛ رویهمریخته؛ انبوهشده.۲. پرکرده.
-
آکنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹آکنیده› 'ākande ۱. پرکردهشده؛ انباشته.۲. [قدیمی، مجاز] چاق؛ فربه.
-
سختو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سغدو› sa(o)xtu نوعی خوراک که تکههای رودۀ گوسفند را با گوشت و برنج و چیزهای دیگر پرکرده و پخته باشند.
-
آگنج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹آکند، آکنده› [قدیمی] 'āganj ۱. رودۀ گوسفند آکنده از گوشت پخته یا خوراکی دیگر.۲. (صفت) پرکرده؛ انباشته (در ترکیب با کلمۀ دیگر): جگرآگنج.
-
کار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) [پهلوی: kar] kār ۱. آنچه کسی انجام میدهد؛ عمل.۲. فعالیتی که فرد در ازای آن پول دریافت میکند؛ پیشه؛ شغل.۳. آنچه فرد را به خود مشغول میکند؛ سرگرمی.۴. وظیفه.۵. گرفتاری؛ مشغولیت.۶. کار گرهخورده؛ مشکل.۷. [مجاز] محصول؛ تولیدشده؛ اثر: ای...