کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرورنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پرورنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) parvarande ۱. تربیتکننده.۲. پرورشدهنده.
-
جستوجو در متن
-
گل پرور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] golparvar آنکه گل پرورش دهد؛ باغبان؛ گلپرورنده.
-
مربی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] morabbi تربیتکننده؛ پرورشدهنده؛ پرورنده.
-
دانش پرور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [مجاز] dānešparvar آنکه علم و دانش را رواج دهد؛ پرورندۀ دانش.
-
دشمن پرور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] došmanparvar آنکه برای خود دشمن بهوجود آورد یا دشمن خود را نوازش کند؛ دشمنپرورنده.
-
دادپرور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [مجاز] dādparvar پرورندۀ داد؛ عدلپرور: ◻︎ کرد با دادپروران یاری / با ستمکارگان ستمکاری (نظامی۴: ۵۹۱).
-
درون پرور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی، مجاز] darunparvar ۱. کسی که باطن خود را صفا دهد؛ پرورندۀ درون.۲. جوانمرد و مردمنواز و آنکه مردم را دلجویی کند.
-
پروردگار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) parvard[e]gār ۱. از نامهای باریتعالی.۲. (صفت) [قدیمی] تربیتکننده؛ مربی.۳. (صفت) [قدیمی] پرورشدهنده؛ پرورنده.
-
پرور
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ پروردن و پروریدن) parvar ۱. = پروردن۲. پرورنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): بندهپرور، تنپرور، دونپرور، ذرهپرور، رعیتپرور، روحپرور.