کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرورده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پرورده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) parvarde ۱. پروریده؛ پرورشیافته؛ پرورشدادهشده.۲. تربیتشده.
-
واژههای مشابه
-
نمک پرورده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) [مجاز] namakparvarde کسی که نانونمک دیگری را خورده و با خرج او پرورش یافته.
-
جستوجو در متن
-
پرورانیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) [قدیمی] parvarānide پرورده؛ پرورشیافته.
-
مرشح
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] moraššah تربیتشده؛ بهتدریج پروردهشده.
-
برکشیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) barke(a)šide ۱. بالاکشیده؛ بالابردهشده.۲. پرورده.
-
مربوب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] marbub ۱. پرورده.۲. [مقابلِ رب] بنده؛ مملوک.
-
نمک سود
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) namaksud ویژگی گوشت یا چیز دیگر که آن را در نمک خوابانده و با نمک پرورده باشند.
-
مدبر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] modabbar ۱. پروردهشده.۲. (اسم، صفت) بندهای که پس از مرگ صاحب خود آزاد شود.
-
ربیب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] ‹ربوب› [قدیمی] rabib ۱. پسری که زوجۀ شخص از شوهر سابق خود داشته باشد؛ ناپسری؛ پسراندر.۲. پرورده.
-
مربا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مربّیٰ] morabbā ۱. میوهای که در شیرۀ شکر پخته شده باشد.۲. (صفت) [قدیمی] پرورشیافته؛ پرورده.
-
پروره
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] parvare ۱. پرواری؛ پرورده؛ چاق؛ فربه.۲. گوسفند یا جانور دیگر که او را در جای خوب بسته و خوراک خوب داده و فربه کرده باشند.
-
سایه رست
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] sāyerost ۱. گیاهی که در زیر سایۀ درختان بروید و نمو کند؛ روییدۀ در سایه.۲. [مجاز] نازپرورده؛ به نازونعمت پرورشیافته.
-
آرغده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] 'āroqde ۱. خشمگین؛ خشمناک؛ برآشفته؛ دژم.۲. حریص؛ آزمند: ◻︎ آرغده بر ثنای تو جان من است از آنک / پروردۀ مکارم اخلاق تو منم (منوچهری: ۲۱۲).