کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پرور
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ پروردن و پروریدن) parvar ۱. = پروردن۲. پرورنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): بندهپرور، تنپرور، دونپرور، ذرهپرور، رعیتپرور، روحپرور.
-
واژههای مشابه
-
ادب پرور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] 'adabparvar آنکه ادیبان و اهل ادب را دوست دارد و آنان را تشویق و ترغیب میکند؛ دوستدار دانش و فرهنگ.
-
بنده پرور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] bandeparvar ۱. = بندهنواز۲. (اسم) از نامهای خداوند.
-
گل پرور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] golparvar آنکه گل پرورش دهد؛ باغبان؛ گلپرورنده.
-
گیتی پرور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] gitiparvar ۱. آنکه جهان را نظموپرورش دهد.۲. [مجاز] آفتاب.
-
خانه پرور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹خانهپرورد› [قدیمی] xāneparvar پرورشیافته در خانه: ◻︎ باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبر است / شمشاد خانهپرور من از که کمتر است؟ (حافظ: ۹۶).
-
تن پرور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) tanparvar ۱. خوشگذران.۲. تنآسا؛ تنبل.
-
دست پرور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) ‹دستپرورد، دستپرورده› [قدیمی، مجاز] dastparvar کسی که زیردست کس دیگر پرورش یافته باشد؛ آنکه تربیتشده و پرورشیافتۀ دست کسی باشد.
-
دشمن پرور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] došmanparvar آنکه برای خود دشمن بهوجود آورد یا دشمن خود را نوازش کند؛ دشمنپرورنده.
-
دماغ پرور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [قدیمی، مجاز] demāqparvar خوشبو؛ معطر؛ هرچیز خوشبو که بوییدن آن سبب تقویت دماغ شود.
-
دین پرور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] dinparvar حامی و مروج دین؛ کسی که دین را ترویج و تقویت کند.
-
ذره پرور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [مجاز] zarreparvar آنکه مردم ضعیف و حقیر و زیر دستان خود را پرورش دهد و به مقام و مرتبهای برساند.
-
غریب پرور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [قدیمی] qaribparvar کسی که مردم غریب و بینوا را بنوازد و پذیرایی کند.
-
غصه پرور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] qosseparvar غمپرور؛ پرغصه.