کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پروانۀ گاممتغیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پروانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: parvānak، جمع: پروانگان] parvāne ۱. (زیستشناسی) حشرهای با بالهای نازک رنگین که روی گلها و گیاهان مینشیند و شیرۀ آنها را میمکد؛ شاهپرک؛ پروانۀ روز.۲. آلتی پرهدار که دور خود بچرخد: پروانهٴ هواپیما.۳. اجازۀ رسمی که از طرف دولت بر...
-
پروانه وار
فرهنگ فارسی عمید
(قید) parvānevār ۱. پروانهمانند؛ مانند پروانه.۲. [مجاز] با علاقۀ بسیار.
-
پروانه واران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) parvānevārān تیرهای از گیاهان دولپهای جداگلبرگ مانند باقلا و لوبیا که گلهای آنها شبیه بالهای پروانه است.