کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پروا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پروا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) parvā ۱. بیم؛ ترس.۲. [قدیمی، مجاز] توجه؛ اعتنا.۳. [قدیمی] میل؛ رغبت.۴. [قدیمی] طاقت؛ شکیبایی.۵. [قدیمی] صبروقرار؛ آرام.〈 پروا داشتن: (مصدر لازم)۱. باک داشتن؛ ترس داشتن.۲. [قدیمی] میلورغبت داشتن.۳. [قدیمی، مجاز] التفات و توجه داشتن: ◻︎ سرّ...
-
واژههای مشابه
-
بی پروا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) biparvā بیترس؛ بیباک.
-
جستوجو در متن
-
گستاخ رو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] gostāxru بیپروا؛ بیشرم.
-
تندرای
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] tondrāy بیاندیشه؛ بیپروا.
-
بی باک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) bibāk بیترس؛ بیپروا؛ دلیر.
-
گستاخ کار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] gostāxkār بیباک و بیپروا در انجام دادن کار.
-
لاقید
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مٲخوذ از عربی] lāqeyd بیقید؛ بیپروا؛ بیبندوبار.
-
متهتک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] motahattek مرد بیپروا که از رسوایی باک نداشته باشد.
-
ولنگار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹ولانگار› [عامیانه] vele(a)ngār بیقید؛ بیپروا؛ بیبندوبار.
-
متهور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: متَهوّر] mote(a)havver بیباک؛ بیپروا؛ بیترس؛ دلیر؛ پردل.
-
بی محابا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] bimo(a)hābā ۱. بیپروا؛ بیباک.۲. گستاخ.
-
مقتحم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] moqtahem کسی که بیاندیشه به کاری خطرناک اقدام کند؛ بیپروا.
-
ناباک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] nābāk بیباک؛ بیترس؛ بیپروا؛ ناباکدار.