کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرنگار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پرنگار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] pornegār ۱. هرچیزی که دارای نقشونگار بسیار باشد.۲. باغی که دارای گلهای رنگارنگ باشد: ◻︎ جهان دید بر سان باغ بهار / در و دشت و کوه و زمین پرنگار (فردوسی۲: ۱۳۳۱).
-
جستوجو در متن
-
چربی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: čarpīh] ‹چربه، چربو› čarbi ۱. مادۀ آلی درون بدن حیوانات و دانۀ گیاهان که در آب حل نمیشود؛ پیه.۲. [مجاز] سرشیر.۳. قیماق.۴. (اسم مصدر) چرب بودن؛ روغندار بودن.۵. [مقابلِ درشتی و خشونت] [مجاز] نرمی؛ ملایمت؛ رفق؛ مدارا؛ ملاطفت: ◻︎ به هر ک...