کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرستش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پرستش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) parasteš ۱. بندگی.۲. نیایش؛ عبادت.
-
جستوجو در متن
-
یزشمند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] yazešmand قابل پرستش.
-
بت پرست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) botparast کسی که بت را پرستش کند.
-
گوساله پرست
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) gusāleparast آنکه گوساله را پرستش کند.
-
نسک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] na(o,e)sk, nosok عبادت کردن؛ پرستش کردن.
-
خورشیدپرست
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] xoršidparast کسی که خورشید را پرستش میکند.
-
خداپرستی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) xodāparasti عبادت و پرستش خدا؛ توحید.
-
تعبد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ta'abbod بندگی کردن؛ به عبادت پرداختن؛ پرستش کردن.
-
پرستشگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پرستشگه، پرستشکده› parastešgāh جای پرستش و عبادت؛ معبد؛ عبادتگاه.
-
پرستیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) parastide کسی که او را بپرستند و ستایش کنند؛ پرستششده.
-
ستاره پرست
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) setāreparast کسی که ستاره را پرستش کند؛ پرستندۀ ستاره.
-
عبادت خانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] [قدیمی] 'ebādatxāne عبادتگاه؛ معبد؛ جای عبادت و پرستش.
-
عبادتگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] 'ebādatgāh جای عبادت؛ محل پرستش؛ معبد.
-
صورت پرستی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] [قدیمی، مجاز] suratparasti پرستش صورت؛ مهر ورزیدن به زیبارویان.