کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرده در پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پرده در
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] pardedar ۱. کسی که راز دیگری را فاش کند و او را رسوا و بیآبرو سازد: ◻︎ اشک من گر ز غمت سرخ برآمد چه عجب / خجل از کردهٴ خود پردهدری نیست که نیست (حافظ: ۱۶۴).۲. بیشرم.۳. گستاخ.
-
واژههای مشابه
-
پرده باز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] pardebāz ۱. مطرب؛ مغنی؛ نوازنده.۲. کسی که خیمهشببازی میکند؛ خیمهشبباز.
-
پرده بازی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] pardebāzi خیمهشببازی.
-
پرده برداری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) pardebardāri عمل برداشتن پرده از روی چیزی، مثل مجسمهای که تازه ساخته شده.
-
پرده پوش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [مقابلِ پردهدر] [مجاز] pardepuš ۱. رازپوش؛ رازدار؛ رازنگهدار: ◻︎ تو را خامشی ای خداوند هوش / وقار است و نااهل را پردهپوش (سعدی۱: ۱۵۵).۲. آنکه جرم و گناه کسی را نادیده بگیرد.
-
پرده پوشی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] pardepuši ۱. رازپوشی؛ رازداری.۲. کاری یا امری را پنهان داشتن.۳. خطا و لغزش کسی را پنهان ساختن.
-
پرده داری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] pardedāri شغل و سمت پردهدار؛ دربانی.
-
پرده دری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] pardedari فاش کردن راز کسی و رسوا ساختن او.
-
پرده دریدگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی، مجاز] pardedaridegi ۱. رسوایی.۲. بیشرمی.
-
پرده دریده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] pardedaride ۱. کسی که رازش فاش شده.۲. رسوا؛ بیآبرو.
-
پرده گر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] pardegar پردهدوز؛ پردهساز.
-
جستوجو در متن
-
تحجب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tahajjob در پرده شدن.
-
تخدر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] taxaddor در پرده شدن؛ پنهان شدن.